سلام دوستان نادیده و عزیز من😍
اول که معصومه جون ممنون که برگشتی هر جمله ی شما چراغ راهه. خیلی خیلی لطف میکنی که برامون مینویسی
@masumehjoon  
یاسی جان خیلی نگرانت بودم شب قبل خواب که مدیتیشن میکنم برات انرژی میفرستادم و صبح هم همینطور
همه اونایی که طلا خریدید، خونه و ماشین و... مبارکتون باشه😍💗
حالا از خودم بگم
اول که من قبلا هر روز برای رفت و برگشت به سرکار اسنپ میگرفتم تقریبا روزی دویست تومن میشد.هر روز ناهارم رو از بیرون میگرفتم که اینم کم کم صد و خورده ای میشد (رستوران خوب ولی واقعا حالم دیگه از غذای بیرون بهم میخورد)
چون من بیش از ۱۲ ساعت سر کارم دیگه خیلی فرصت آشپزی نداشتم(در واقع هنر مدیریت و برنامه ریزی نداشتم)
حالا نصف راهو با همسر میام بقیش رو با اتوبوس
برگشتنی هم همسر میاد دنبالم
جمعه ها حتما چیزی برای فریزر آماده میکنم که بتونم تو طول هفته صبح زودی شبی یه چیزی آماده کنم و جمعه ها غذای مفصل میپزم
همسرم که سر کار بهشون ناهار میدن جمعه دستپخت منو بخوره که تفاوت رو متوجه بشه😄 و همیشه هم خودش میگه اینو
دیگه اصلا اسنپ نمیگیرم خیلی خیلی به ندرت شاید یکی دوبار در ماه
از پنج مرداد شروع کردم طلا خریدن
که آخریشو دیشب از اسنپ پی همسر خریدم
تا الان:
شمش نیم گرمی
سکه پارسیان ۷۰ سوتی
سکه پارسیان ۱۵۰سوتی
گوشواره ۲.۵گرمی
یه سکه پارسیان ۱۵۰ سوتی هم دیشب خریدم
با اسنپ پی خودم دیگه دوبار خریده بودم باید منتظر بشم قسط هاش تموم شه
دیگه دیشب خرید زدم واقعا خودمونو انداختیم تو چالش
حقوق همسرم رو منظم نمیدن واسه همین من نمیتونم بگم درآمدم برا خودم مجبورم مدیریت کنم ولی خداروشکر همه چیز دست خودمه و همسر خریدی هم بکنه طبق لیست من میخره.
به نظر من وقتی آدم تغییر میکنه ناخودآگاه اطرافیانش هم تغییر میکنن مثلا مامانم اصلا فکر خرید طلا نبود یکم باهاش صحبت کردم اونم یه گوشواره خرید. یا همسرم اصلا فکر پس انداز نبود براش بلو نصب کردم باکس پس انداز گذاشتم قشنگ همراهی میکنه. هدفامون رو نوشته رو کاغذ واسه شما هم میگم
ما باید اینا رو بخریم در بلند مدت:
خونه ویلایی مطابق میلمون جای خوب
ماشین شاسی
دفتر کار
مغازه
که حالا اینا به اهداف کوتاه مدت تقسیم بندی شدن و اولویت بندی شدن چون ما الان خونه باغ داریم و توش زندگی میکنیم (پدرم داده) اولویتمون ماشین آبرومند هست.
ماشینمون پرایده قدیمی
شبا با همسر اهداف رو تصور میکنیم و راجع بهشون حرف میزنیم من به انرژی اعتقاد دارم.
راجع به مهمان هم خب من چون نزدیک مادرم اینا هستم مهمان زیاد دارم با وجود شاغل بودن مهمان های چند روزه که البته جوری یاد دادم که خودشونم باید کار کنن اینجور نیست که وقتی میان بشینن خیلی کمک میکنن وقتی هم میخوان برن همه باهم بلند میشیم خونه رو جمع و جور میکنیم تمیز و مرتب بعد میرن البته خانواده هستن غریبه نیستن چون از سن پایین بیرون کار کردم دیگه اطرافیان عادت کردن و توقع ندارن بیان پا رو پا بندازن و پذیرایی بشن
البته مهمانی اونطوری میگیرم ماهی یک بار دعوتی میدم و حسابی کدبانوگری و دیگه تمام رفت تایکی دو ماه بعد
خلاصه که با مهمان تعارف ندارم خودشونم میگن واسه همین خونت راحتیم میایم چند روز میمونیم یا حتی گاهی میبینی یک هفته مهمان دارم سخت نمیگیرم تا هم اونا راحت باشن هم خودم زیاد اذیت نشم همه چی فراهم میکنم در کنار هم همکاری میکنیم و میگیم میخندیم تا بگذره.
ببخشید طولانی شد
دیگه دیر به دیر مینویسم میخوام همه چیو یه جا جمع کنم😄