سلام سلام
خوبید امیدوارم جیب هاتون همیشه پر پول باشه
من هم پنج روز رفتم شمال البته دست جمعی رفتیم
سعی کردم خیلی حواسم به خرج و مخارج باشه به خاطر همین خزید گوجه و پیاز و سیب زمینی و کاهو و خیار و هویج و هلو و اینا رو از همین جا انجام دادم
مثلا حدود شش کیلو گوجه خریدم اینجا گرفتم کیلویی هفده اونجا که پرسیدم کیلویی چهل تومن بود
زیتون و خیارشور و اینا هم از همین جا گرفتم حتی چند تا مرغ و رون و بال و کتف هم خریدم
یازده نفر هم بودیم تازه دو وعده هم دو نفر مهمان داشتیم
کلا خرید تربار تو شمال وحشتناک گرون بهتر از شهر خودتون خرید کنید برید شمال ما هر چی میخواستیم گرفتیم
گوشت قرمز هم قیمت تهران دیگه گوشت قرمز و چرخ کرده رو از همونجا گرفتیم
هنوز حساب کتاب نکردیم ولی فکر کنم حدود دوازده تومن هزینه کلی شد که سهم ما چهار تومن یا چهار خورده ای میشه
ما پدر مادرمون که باهامون میان اصلا ازشون دنگ نمیگیریم
خلاصه دیگه چهار پنج تومن تو سفر خرج کردن به نظر من عالیه
البته ما ویلا داریم یعنی هزینه جا نمیدیم
این سری رستوران هم نرفتیم
قبل مسافرت هم من دیدم تو حسابم حدود هفده تومن پول هست زنگ زدم به برادرم گفتم به اندازه پونزده میلیون برام طلا شکسته بزار کنار
اون هم همیشه بیشتر میزاره فاکتور فرستاد دیدم شده بیست و خورده ای که رند کرده بیست تومن
گفتم پونزده تومن دارم گفت بقیه اش رو بعدا بده حدودا پنج و نیم گرم طلا شد
اومدم دیدم یکی از مدارس پول شهریور و تصحیح برگه ها رو ریخته حدود هشت تومن گفتم حالا بعدا پنج تومن رو میدم
تو شمال دیدم مغزم داره فکرهای خطرناک می کنه برای خرج پول به برادرم گفتم پنج تومن رو میزنم به حسابت اون هم کفت عجله ای نیست باشه دیگه پنج تومن رو سریع زدم
کلا تو حساب هام پنج تومن موند که همیشه باید تو حسابم باشه
حالا مونده تسویه اون یکی مدرسه برای کلاس های تابستون که حدود ده میلیون اون رو هم بگیرم میرم خرید طلا میزنم
پول تو حسابم زیاد بشه یهو ممکن خرج های الکی بکنم
تو این مدت چون کلا به نسبت پول کم تو دستم شدیدا حواس جمع خرج می کردم دیگه جوری شد پول داشتم میرفتم بیرون مثلا لباس بگیرم که نیاز دارم دلم نمیومد من از این حالت خیلی بدم میاد احساس می کنم مدیریت داره تبدیل به خساست میشه
دو روز پیش پسرم هی گفت مامان مرغ سوخاری میخوام گفتم غذا داریم هی نق زد هوس کردم من هم محل ندادم دیدم تا شب هی گفت
من هم دیروز گفتم حالا دویست تومن مگه چیه که از بچه دریغ می کنی هوس کرده ( ما خیلی کم غذای بیرون میخوریم اون هم به خاطر رژیم سالم خوری خودم پسرم هم زیاد اهل غذای بیرون نیست ) یکی از مدرسه هام جلسه داشتم پسرم هم بردم برگشتیم ساعت نزدیک دو شد رفتم مرغ سوخاری و قارچ و سیب زمینی گرفتم شد ۱۸۰ تومن خودم هم یه کم باهاش خوردم تازه زیاد هم اومد
حس کردم از اون پوسته خساست دراومدم
هر از گاهی وقتی خیلی سفت می گیرید از ابتکارها بکنید خیلی حال خوبی بهتون میده
البته امروز یه اتفاق رو مخ افتاد
صبح ساعت ده تا یازده و نیم شاگرد خصوصی داشتم یه کم دیر اومد کلاسش دیر تموم شد بعد اون هم باز کلاس داشتم باید می رفتم خونشون دیگه رفت گفتم ماشین ببرم بیشتر طول میکشه چون هی باید به خاطر یه طرفه بودن از این کوچه اون کوچه برم در صورتی که برم سر خیابون ده تومن تاکسی سوار بشم سر کوچشون هستم سریع تر میرسم
سوار تاکسی شدم از تو کیف پولم ده تومن درآوردم دادم راننده دیدم ده تومن دیگه خورد برای برگشت دارم دویست تومن هم پول تو کیف پولم بود
کلاس رفتم برگشتم سوار تاکسی شدم هر چی گشتم کیف پولم نبود خالا خوبه شاگرد نقد پول کلاس رو داده بود به آقا گفتم ببخشید من تراول صد تومنی دارم گفت خانم از اول می گفتی گفتم بخدا تو کیف پولم ده تومنی بود افتاده تو تاکسی قبلی هر چی میگردم پیدا نمی کنم آقاهه هم گفت خورد ندارم گفتم شماره حساب بده دیگه براش ده تومن کارت به کارت کردم
باز اومدم خونه هزار بار کیفم رو گشتم ولی دیدم نه نیست حتی به شاگردم هم لس دادم گفت نه خونه ما نیفتاده
گفتم عیبی نداره فقط خداکنه خود راننده برداشته باشه من که گفتم خدایا خود راننده برداره نوش جانش
آخه خیلی مسن بود اصلا سوار شدم تو دلم گفتم بنده خدا تو این سن داره کار می کنه درست هم نمی تونست نفس بکشه اگه خودش برداشته که حلالش باشه
البته هر کی دیگه هم برداره حلالشه چون نمیتونه من رو پیدا کنه ولی دلم میخواد یه نیازمند برداره
البته پولی هم نبود ولی خوب شاید همون بشه یه وعده غذا براشون