سلام عزیزان صبحتون به طعم🍰
میخواتم داستان ،تجربه،نمیدونم هر چی اسمشه براتون بگم
دیروز یه کار اداری داشتم که مسیرش به راحتی با اتوبوس جور بود.
بعد چند دقیقه انتظار اتوبوس اومد و سوار شدم
بعد چند لحظه ی خانوم ۶۰_۶۵ساله نفس نفس زنان سوار شد و کنار من نشست
گفت کلی دوییدم تا بهش برسم ،لبخندی زدم و نگاش کردم و از من پرسید ایستگاه آخرش کجاست و من جواب دادم.
داشتم از پنجره بیرون نگاه میکردم دوباره ازم پرسید اتوبوس خصوصی یا نه؟
گفتم خصوصیه،(اتوبوسهای بخش خصوصی کرایه اش فکر کنم ۱۰۰۰تومن بیشتره)و چقدرم اتوبوسهاش تمیزه😏😏🤐
از قضا تو اتوبوس یکی از آشناهاشون که گویا کارمند کمیته بود و دید و سلام و احوال پرسی کرد
سر و وضع خانوم مرتب بود (اینو گفتم سوبرداشت نشه درباره ادامه حرفهام)
بعد چند دقیقه سر حرف با من باز کرد و گفت دکتر به خاطر درد دستم برام ۱۰جلسه فیزیوتراپی نوشته و دارم میرم دکتر و حرف از هزینه هاش شد.
گفت همسرم نزدیک ۷۰ سالشه و دیگه توان کارکردن نداره مگر بهش کار نگهبانی بخوره و بره.
گفت هزینه های جلسات خیلی زیاده و.....
ازش پرسیدم بیمه ای؟
گفت شوهرم وقتی جوان بوده و کار کرده ۷ سال سابقه داره
گفتم چرا همونو پیگیری نکردین!؟سه سال دیگش خودتون واریز میکردین با ۱۰ سال بازنشسته میشد
گفت پیگیری نکردیمو و خرجها بالا بوده و از این حرفها...
با این حرفش خیلی رفتم تو فکرو اون لحظه انگار کل مطالب این تاپیک تو ذهنم مرور شد
مادرم همیشه یه حرفی میزنه میگه،آدم به فکر هر کاری باشه انجامش میده و من مطمئنم ایشون به فکر نبودن
دوستان واقعا همینه،شما به هر چیزی فکر کنید در مدارش قرار میگیرین
داشتم تو ذهنم حرفهاشو مرور میکردم که رو کرد به آشناشون و ازش مراحل درخواست کمک یا وام از کمیته میپرسید
دلم با حرفاش یجوری شد 💔
دوستان بیمه و پس انداز دست کم نگیرید
تو هر شرایطی هستین پس انداز داشته باشین و کافیه در مدارش قرار بگیرین و توکل کنید بقیش حله😊