قربونت برم
عزیزم اوایل تاپیک داستانمو گفتم
همسرم با پدرشوهرم تو دوران مجردی یه اپارتمان شریکی خریده بودن که دقیقا هفته ی بعد از خواستگاری که میخواستیم کارای عروسی رو انجام بدیم پدرشوهرم گفت هر چی تو مجری خریدی برای منو خواهراته و هیچی از اون خونه ای که همرم با پس انداز ۱۰سال کارکردنش خریده بود بهمون نداد و سند هم چون سربازی نرفته بود به نامش نبود
ما از صفر شروع کردیم با کلی قرض و بدهی عروسی گرفتیم خونه اجاره کردیم یه خونه ی ۳۶متری
۲سال بعد از ازدواجم همسرم بیکار شد هر چی دنبال کار رفت چون سربازی نداشت جایی قبول نکردنو گفتم اینجوری نمیشه پاشو برو خدمت
چرخ خیاطی قسطی خریدم تو خونه سری دوزی میکردم که از تولیدی میاوردم
با همین هزینه ها اجاره خونه و پول تو جیبی همسر و قسطارو میدادم
۲ماه اموزشیش کرمان بود بعدش افتاد تهران که ساعت ۶تا ۲پادگان بود بعدشم پیک موتوری کار میکرد تا ۱۰ شب
من همونموقع هم یه قرون پول دستم میومد میذاشتم بانک پاسارگاد اوراق میخریدم سرماه سود میگرفتم با سودش طلا میخریدم
تا اینکه ۴ سال بعد با وام و کمک مامانمو پس اندازام یه اپارتمان ۴۰ متری تونستیم بخریم که هنوزم همونجا ساکنیم😊
متاسفانه یا خوشبختانه من اصلا علاقه به بزرگ کردنه خونه ندارم😅
و همین خونه رو خیلی دوس دارم و هدف دارم اگه بشه یه اپارتمان کوچیک دیگه بخرم که هم کمک خرجمون باشه هم بمونه واسه پسرم که اون دیگه مثه ما دغدغه ی پول و خونه نداشته باشه
من ۸سال از بهترین سالهای عمرو جوونیم تو قرض و قسط گذشت
پدرشوهرم کاری با ما کرد که فکر نکنم کسی تاحالا با پاره ی تنش کرده باشه
چند ساله با بدترین مریضی تو بدترین حالت فوت کرد اما هیچوقت نتونستم و نمیتونم ببخشمش
در رابطه با پس اندازم که گفتی عزیزم،من هیچی مخفی ندارم چون از روز اول همسرم همه ی پولاشو میداد به منو میگفت خودت هر کار صلاحه بکن و اصلا حساب پولاشو نداره هر بارم میام بهش توضیح بدم میگه هر طور خودت میدونی درسته😅
تا میگم ببین این طلاهارو خریدم میگه افرین افرین خیلی خوبه طلا اینده داره همین😅😅
ولی تحمل همه ی سختیها به داشتن همسرم میارزید ❤
واقعا مرد خوب و مهربون و کاریه
شاید باورت نشع ۸۰ درصد کارای خونمونو تو این ۱۳ ساله داره انجام میده و تا میخوام غذا بپزم میگه به من بگو چجوریه من میپزم تو بشین😅
با این وجود همه غذاهارم یاد گرفته الانم در حال آبغوره گیریه🤣