ممنونم گل قشنگ
منم از معصومه
مامان سبحان
آبی
یاسی
دختر مستقل
مرمری
و بقیه عزیزانی که حضور کمتر اما بسیار موثر داشتن و من نامشون رو الان در خاطر ندارم خیلی یاد گرفتم
متاسفانه زندگی برای همه ما برابر نبوده. من تقریبا هم سن مرمری و رویای نزدیک عزیز هستم اما اندازه اونها دارایی ندارم.
در عوض شاید چیزهایی دارم که اونها ندارن.
اینکه ناراحتی و حرص و حسادت و فحاشی و توهین نداره.
ذات زندگی در برابری نیست. اما فرصت هایی برای تلاش و پیشرفت ما وجود داره.
این انتخاب ماست که روی تخت ولو بشیم و اینستاگردی کنیم یا یاد بگیریم و از فرصت ها استفاده کنیم.
متاسفم که من به برابری فرصت زندگی اعتقاد ندارم.
واقعا اون خانمی که رفته خیاطی یاد گرفته با اون خانمی که فقط پاساژ گردی کرده برابره؟
( در پرانتز بگم منظور من یک زندگی شهری با شوهر نرمال هست)
اما به عدالت در فرصت برای تلاش اعتقاد دارم. همه مایی که زندکی نرمال داریم میتونیم چیزی یاد بگیریم و پیشرفت کنیم.
پدر من یک انسان شکاک برای مادرم بود و هنوز هست. اما مادر من با کلی غرغر پدرم رفت سرکار و پارسال بازنشسته شد.
دوستم پدرش مجروح اعصاب و جانباز هست و بسیار عصبی. طوری که روی مادرش آب‌جوش میریخته اما با این حال مادرش مغازه عطاری داره و خرج بچه ها رو میده چون پدرش یک هزارتومنی کمک نمیکنه. و کلی مثال دیگه
همه اینها میتونستن در نقش مظلوم فرو برن و کار راحت ترو انجام بدن.
دوستی که گفت من میتونستم کادر درمان بشم و اجازه نداشتم. تو الان یک گوشی داری کادر درمان نشدی به جاش چی شدی? چی یاد گرفتی؟ مدرک گرایی درست نیست اما یاد گیری چی؟
دیپلم که داری میتونی معلم خصوصی پایه های دبستان بشی. ریاضی یاد بدی جلسه ای ۱۰۰ تومن. از فیلیمو مدرسه یاد بگیر و به دیگران یاد بده و پول در بیار.
همین کارم از دستت برنمیاد یا تنبلی راحت تره؟
لطفا برای من آیه قرآن ردیف نکنید و اگه مخالف هستین رد شین. پشت این اکانت انسان واقعی وجود داره.
زیر انداز تاشو و ضد آب
پیک نیک یا گاز با کپسول یکبار مصرف ک توصیه نمیکنم به دلیل تولید زباله و کم حجم بودنش
سرویس ملامین تکی میدن من پلاستیک دوست ندارم ملامین ساذه یک رنک از هر کدوم دوتا بخر اگر دو نفر هستی
قاشق چنکال چاقومیوه خوری
چاقو اره ای برای اشپزی
یه سینی و ابکش
یه پارچه برای دم کنی بردار
یه پارچه مثه کیسه برنح بردار
دوتا دستکیره
اسکاج
ظرف برای مایع
یه کلمن بستگی داره اگر سفر میری ک وسیبه خورد‌خوراک میبری کلمن یخچالی خوبه و یه فلاسک کوچیک
یه کتری برای روی اتیش
نکمدان و فلفل پاش در کیپ ک من برای زردچوبه و پودرسیر هم خریدم شد دوتا پک دوتایی
ظرف برای چایی_شکر_قند_قهوه
لیوان ملامین یا پلاستیک یا استیل یا شیشه ای
سیخ و حا سیخی
کیشه پارچه ای
فندک درست درمون از اینایی ک لوله ای هستن ک فوقش فقط گاز بزنی و دستت نسوزه
منقل تاشو
سبد مناسب برای چیدن وسایل بالا
یه جفت دمپایی یا راحتی یا کتونی همیشه پشت ماشین داشته باش
ما یه دبه مانند داریم همسرم پر آب میکنه ک یه شیر هم داره ولی من میگم یه بطری معمولی هم کافیه
بستگی به نوع سفر هم داره من کلی گفتم
کسی ک هتل میره مثلا. اینا لازمش نیس
کسی ک کمپ میره وسایلش حرفه ای تر و تخصصی تره
مامان سبحان جون، اگر کارت ویپاد با شماره کارت جدید سفارش بدیم، سکه های جمع آوری قبلی میپره؟
یه سوال دیگه. اگر موقع تحویل کارت ، منزل نباشیم چجوری بعدا کارت را تحویل بگیریم؟
باغ مون جای خوبیه ولی چون استخر داخل نیست مشتری ها برای اجاره نمی پسندن
از طرفی نگداری اونجا برامون کلی هزینه اضافه داره.
اطرافیان و دوستان هم رایگان می خوان بیان باع
خودنونم مستاجر هستیم و ماهیانه کلی کرایه خونه می دیم
و کلا به خاطر مشکلاتی که پیش امده کلا قصد فروش داریم ولی فعلا مشتری نیومده چون بازار خرید و فروش کساده !
تا ببینیم امسال چی میشه .
ولی بعد فروش برنامه خرید خونه و الباقی خرید زمین تو شمال هست .
قهر که نه . یکی از کاربرا حرف زده معصومه جان هم ناراحت شدن . منم باشم بدم میاد چون واقعا معصومه جان حرفاش درسته ...الان خود من هیچ فکر ندارم کی ضربه اشو میخوره؟شوهرم و اینده خودم و بچه هام . ولی اگه تا الان فکر داشتم شاید نیم کیلو طلا داشتم ولی صفرم در حال حاظر ... دختر عموی شوهرم تو محله خودمون هستن شاغلم هست از صبح میره تا شب کار میکنه بعد همیشه اخر ماه که میشه میاد پیش من برا نون وماست و تخم مرغ و رب و کلا غذا هم میگه اگه داری بده منم همیشه میدادم یعنی قشنگ جعبه تخم مرغ تو یخچالم میبرد میگفت برات میخرم میارم ویک دفعه تا الانم جبران نکرده واقعا. منم چشمم پیش مال دنیا نبوده هیچوقت وگرنه اصلا نمیدادم ولی الان که میبینم خودم هیچی ندارم برا روزهای نداریم دستم خالی و شوهرمم ادم بی زبونیه هیچی بهم نمیگه واقعا منم دیگه تصمیم گرفتم کمتر به این خانوم سرویس بدم تا حداقل خودش بفکر باشه اخه خدایش من مواد غذایی خودم رو میدم عصرش یا فرداش باید برم همونو بخرم و جایگزبن کنم . اینم میدبد من میدادم و میدم و حرفی نمیزنم برا همین ول کن نیست ولی دیگه نمیخوام اینقدر ساده باشم اخه خودم ۲ تا بچه دارم یک ریال پس انداز ندارم هیچی ندارم برا لباس و مدرسه اشون .واقعا درست نیست دارم در حقشون ظلم میکنم باید بفکر باشم .
دقیقا عزیزم حرفاتون کاملا درسته👌
من مطالبی که اینجا یاد گرفتم نه تو خانواده راجع بهش آموزش خاصی دیدم نه مدرسه نه دانشگاه
اینجا یه فضای دوستانه اس که واقعا بچه ها از دل و جون مایه میزارن هر چی بلدن آموزش میدن تا من نوعی یاد بگیرم به کار ببرم و رشد کنم .
قدردان همه تونم و همیشه دعا گوتون هستم ❤️
نمیدونم چرا بعضیا چشم دیدن این چیزارم ندارن، فقط و فقط دنبال حاشیه ان.
محکم وایسا نزار بقیه ازت سو استفاده کنن
الان شما مسئول یه زندگی و دوتا بچه هستی !
شاید من برای یکی دوبار اونم یک دوچیز بدم ولی برای بارسوم اصلا نمیدم .
با همین پولهایی که بارها و بارها خرید می کنی و هزینه زندگی نردم رو می دی می تونی کلی پس انداز کنی .
یا شماره کارت براش بفرس و بگو عزیزم امروز میدخوان برم خرید اگه میشه چیزهایی کهوبردی رو حساب کن .
قول می دم دبگه نمیاد دم درت .
شما مسئول رب و تخم مرغ و روغن مردم نیستی .
فردا همین خانم با همین ریز ریزها تا نصف دستشو پر النگو می کنه و میشه زن زندگی و جمع کن ولی شما... چی؟؟؟
سلام ❤️❤️❤️
اومدم یکی از تجربیات زندگیم رو اینجا بگم و اینکه بگم هر زندگی نسخه خودش رو داره
یه مسائلی به صورت کلی قابل اجرا هست
ولی در مورد خیلی از مسائل نمیشه برای همه یه نسخه مشترک پیچید
چند سال پیش قبل از این تاپیک و این مسائل
حقوق شوهر من حدود سه تومن بود حالا عدد دقیقش رو نمی دونم شوهر من هم کلا آدم ولخرجی نیست از این آدم هایی که بی گدار به آب بزنه یا خرج این و اون بکنه
حتی از خود من خیلی اقتصادی تر
هر وقت حرف میشد می گفت چیزی از حقوقمون نمی‌مونه
که البته من میدونستم خونه ما سه تومن در ماه خرج نداره
مادر و پدرم همون زمان یک تومن بازنشستگی می گرفتن و راحت هم زندگی می کردن
بچه من هم کوچک بود اصلا خرج خاصی نداشت
من گفتم تو ماهی یک میلیون به من بده من تمام خرج و مخارج رو هندل می کنم
خلاصه که قبول کرد و گفتم اگه کم آوردم ازت میگیرم
از هفته دوم شروع کرد به غر زدن که کیفیت غذاها اومده پایین در یخچال رو باز می کرد می گفت من هم میتونستم با این مدلی میوه و خرید کردن با یک تومن و کمتر هم برسونم یعنی روز و وعده ای نبود که این حرف ها رو نزنه
دلستر نداشتیم می گفت خوب دیگه مخارج افتاده دست تو میخوای با پونصد ششصد خرج خونه رو جمع کنی بقیه اش هم بزاری تو جیبت بعد بگی ببین چقدر راحت با یه تومن زندگی رو میشه گذروند
جالبه فرق خاصی هم زندگیمون نکرده بود ولی همسرم اعتقاد داشت که من دارم کیفیت غذا رو میارم پایین میوه کم میخرم میرم مواد درجه پایین میخرم که مثلا پول سیو بشه
من هم دیدم ای بابا هم مدیریت گردنم افتاده هم به جای اینکه طرف قدردان باشه و بگه دستت درد نکنه داری میرسونی هر روز یا داره غر میزنه یا مسخره می کنه
حتی جلوی دیگران هم مسخره کردنش رو ادامه میداد
مثلا شام دست جمعی می رفتیم بیرون من می گفتم یه پیتزا بگیر با یه همبرگر می گفت سیر نمیشیم می گفتم بسه بابا مگه من چقدر میخورم یهو می گفت آره دیگه اینجوری میخوای خرج رو کم کنی 😂😂😂😂
من هم بعد اون پشت دستم رو داغ گذاشتم که خرج خونه رو دوست نگیرم که هم صرفه جویی کنم هم غر بشنوم
ولی بعد هم بالاخره آقای همسر گفت نصف حقوقش رو تو یه سری کارهای مربوط به کار خودش خرج می کنه یعنی پروژه برمیداشت و پول کارگر و اینا میداد که سالی دوبار سود دهی داشت
البته خیلی هم سود آنچنانی براش نداشت
بد نبود خیلی هم خوب نبود
الان هم یه کارت خودش دست منه که واقعا نمی دونم چقدر توش پول هست همیشه خریدهای خونه رو که من انجام میدم از همون کارت پرداخت می کنم البته بیشتر خرید رو خود همسرم انجام میده
ولی مثلا برای شهریه مدرسه پسرم پول فرم یا کلاس هاش همش از اون کارت هست
منم از،وقتی ایتجا امدم
کلی پول و طلا تونستموپس انداز کنم به اطرافیانم هم یاد دادم .
هنوز مادرم میگه من باورم نمیشه که با همین پول ریز ریزاا میشد طلا خرید و چقدر افسوس گذشته رو می خوره که نتونسته مدیریت کنه و پول و طلا جمع کنه ...
از همون پارسبان ۱۰۰ سوتی شروع کردم تا..
به خواهرام هم یاد دادم و کلی هم اونا تونستن جمع کنن و کارهای بزرگ انجام بدن .
یه مدت به همسرم گفتم موقع رفت و امد به محل کارت اسنپ بزن و ایشونم کاری بود خدایی
هرشب پولها رو از کیفش برمی داشتم
مثلا ۲۰۰ تومن بود ۵۰ رو برا قلک خودم بود و تلباقی رو قلک مشترک تا جمع می شددمثلا ۱ تومن میشد سریع یه پارسیان می خریدم ... گذشششششت تا ابن که بدجووووررری گیر پول شدیم خییلی زیاد .. همسرم گفت اگه میشه از کسی قرض کن بریز به حسابم چون شهرستان بود و کار واجب
خلاصه پارسیان هاایی که جمع کرده بودم رفتم طلا فروش اشنایی بود و فروختم و ۷ تومن شد زدم به حساب همسرم .
چند روز بعد امد و بچه ها خواب بودن همسرم گفت از کی گرفتی و.. گفتم اون همون پول اسنپها بود که شب از کیفت برمی داشتم همه رو طلا خریدم و الان فروختم ....
چنان بغضی همسرم و گرفت که بزور اشکهاشو کنترل کرد درحالی که بسیااااار مرد مغروری هست و گفت من فکر می کردم تو اون پولها رو برای خودت و خرج خودت برمی دازی ( البت یه مقدار برمی داشتما😉) گفتم نه عزیزم همه رو پس انداز کردم برا این روزها !!! و با این حرکت چناااان اعتباری نزد همسرم به دست اوردم که دیگه تمام حساب و کتاب و.. کلا به خودم سپرده و ازم مشورت می خواد. ... یه جورایی جلب اعتماد کردم که این برا مردها خیییلی مهمه !!
من غیر از این جا پیج احسان اکو که یاد می ده چی بخریم و کی بفروشیم ( طلا) خیییلی کمکم کرد خییییلی .
و درمورد رابطم و اعتماد سازی هم مشاورعزززززززیززم اقای طحان خییلی کمکم کرد خییییلی زندگیم کلا مسیرش عوض شده و رابطم با همسرم خییلی بهتر شده.
اینا رو برای تبلیغ نگفتم ،گفتم شاید به کار کسی بیاد . و اینها واقعا کمک های سازند ه ای به من و زندگیم کردن .
