آخی عزیزم
منم قبلتر گفتم که پدرشوهرم خونه ای که همسرم خریده بودو بهش ندادو هیچ حمایتی نکرد حتی پولی هم بابت خونه نداد و ما از زیر صفر شروع کردیم با کلی بدهی و...
همسرمم بیکار شدو رفت خدمت سربازی و خیلی وضعمون داغون بود
اون دوماهی که همسرم آموزشی سربازی بود تو یه شهر دیگه و من خونه خودمون مونده بودم و خیاطی میکردم همسرم زنگ زد و گفت ۲روز مرخصی گرفته و میاد خونه
منم قسط و اجاره هارو داده بودم و فقط ۱۰۰۰تومن داشتم
اون سال سیب زمینی کیلویی ۵۰۰تومن بود
رفتم سیب زمینی و نون بخرم با چنتا تخم مرغ برای شامم و دائم فکر میکردم مرغ و گوشت نداریم چی بپزم اون دو روزی که همسرم میادو
کنار میوه فروشی یدونه ماهی فروشی بود
دیدم یه خانومی ماهی داده بود براش پاک کنن
کله ی ماهی رو بریدو گذاشت کنار
منم روم نمیشد چیزی بگم
هزار جور با خودم کلنجار رفتم تا بالاخره به فروشنده گفتم ما دوتا گربه داریم چنتا کله ی ماهی میخوام براش هزینش چقدر میشه،؟
گفت نیازی به هزینه نیس یه مشما پر کرد بهم داد
اوردم خونه تمیز شستم و گذاشتم بپزه بعد گوشتاشو جدا کردمو کامل سرخ کردم با نمک و ابلیمو و ادویه
برنجم داشتم خونه
همسرم اومد و باهم خوردیم
منم اونجا چشمای شرمنده ی همسرمو دیدم
چون وضع مالی خانوادم خیلی خوب بود و پدرم بازاری بودن
اما این شرایطو که دید شرمنده شده بود طفلی
به هر حال برای همه این روزا بوده
امیدوارم همه ی مردم سرزمینم تو رفاه و ارامش باشن همچنین شما دوست خوبم🌻