یه گزارش دیگه
بهتون گفتم که من ماهی شش گرم طلا می گرفتم که چهار گرم مصرفی بود و دو گرم برای خودم و بعلاوه صد دلار
تا اسفند دوازده گرم طلای غیر مصرفی داشتم که تو گاو صندوق طلافروشی بود ششصد دلار هم که دست خودم بود بعلاوه طلاهایی که تو این مدت گرفتم که فکر کنم نزدیک بیست و هفت گرم شد
چون من چند تا وسیله هم برای خونه خریدم تقریبا هفتاد میلیون اونا رو هم چکی پرداخت کردم آخرین چکش برای اردیبهشت بود ولی قبل عید تقریبا تسویه شد چون چک بعد عید چهار تومن بود که چیز خاصی نبود
امسال قصد داشتم برم مسافرت
بعد از عید نوسان بازار طلا خیلی زیاد بود من هم طلا نخریدم
آخر فروردین حدود پنجاه و پنج میلیون پول نقد داشتم
خیلی دلم میخواست گوشیم رو عوض کنم
تو کار من گوشی و ماشین خوب داشتن خیلی خیلی تاثیر داره
هر چی این دو تا بهتر باشند و البته کارت خوب باشه قرار داد بهتری باهات میبندن شاگرد خصوصی ها هم یه جور دیگه بهت نگاه می کنند یعنی خرید گوشی یه جور سرمایه گذاری هم روی کارمون میشه
ماشینم که حالا بد نیست
گفتم گوشیم بهم نمیاد برم یه گوشی بگیرم
رفتم برای خرید گوشی آیفون چهارده و پونزده که رجیستر نمیشد اصلا طرفش نرفتم از آیفون سیزده معمولی هم نمی دونم چرا خوشم نمیومد گفتم سیزده پرو میخوام که تو بازاری که من بودم نبود چون موبایل فروش آشنام بود گفت الان موجود سیزده پرومکس دارم که اصلا قیمت نداره تو سایت هم بزنی ۲۵۶ دو سیمکارت از صد به بالا برات میاره من صد تومن میدم یهو انگار دلم رو برد
صد تومن هم خیلی پول بود تازه شارژر و کابل و گلس و قاب هم میخواست همسرم گفت همین رو بردار میخوای چیزی بخری درست و حسابی بگیر
من گفتم پنجاه و پنج دارم ( تو فکرم هم بود که حتما تابستون باید برم سفر ) همسرم گفت اون طلاها رو زنگ بزن برات بفروشند اون روز طلا ۳۸۴۰ بود یعنی تقریبا تو بالاترین قیمت اگه همه طلاهای پس انداز رو میفروختم میتونستم بخرم ولی دلم نیومد سریع زنگ زدم به برادرم گفتم اندازه سی تومن طلاهام رو بردار حساب کرد گفت هشت گرم میشه سی و یک میلیون گفتم هشت گرم رو بردار چهار گرم پیشت بمونه سی و یک میلیون سریع زد به حسابم ( حالا میگه برای چی میخوای هر چی باشه برادرمه گفتم گوشی گفت بگیر گوشی خوبه ) تا اینجا ۸۶ میلیون داشتم دو میلیون هم کارت عیدی مادرشوهرم بود میشد ۸۸ میلیون دوازده تومن میموند آخر فروردین بود من هم حقوق نگرفته بودم می دونستم تا چند روز دیگه حقوق می گیرم شانس همون لحظه یکی از شاگردها واریز کرد یک ماه کلاسش رو برام ریخت ۳۲۰۰ اومد تو حسابم یعنی همون جا که تو مغازه بودم سه تومن رو گذاشتم رو هشتاد و هشت نود و یک میلیون دادم گفتم نه تومن بمونه هفته بعد تسویه می کنم که موبایل فروش چون دیگه جز درجه یک هامون هست گفت ببر اصلا یک ماهه دیگه بده گفتم نه تو هم بازار داری زن و بچه داری باید کاسبی کنی
فقط شارژر و اینا رو با همون صد حساب کن گفت چشم گلس و قاب هم شیرینی خودم بهت گفتم دستت درد نکنه
خلاصه گوشی رو گرفتم و خوشحال اومدم
چند روز بعد هم که حقوق دادن خیلی راحت نه میلیون رو واریز کردم چون اصلا از قرض گرفتن خوشم نمیاد
این جوری شد که یکی دیگه از اهداف کوچیکم که همون خرید یه گوشی خوب بود تیک خورد جالب این بود از فرداش طلا یهو خیلی اومد پایین
برادرم که مخالف فروش طلاست ولی اینبار گفت نه برای گوشی عیبی نداره عوضش یه گوشی خوب دستته
من شاید هدف هام با خیلی ها فرق داشته باشه و صرفا خرید طلا و خونه نباشه ولی من با همین هدف گذاری ها هم جلوی خیلی از ولخرجی هام رو میگیرم و اگه هدف نداشته باشم پولم رو الکی خرج می کنم الان هم گوشی که خریدم خیلی بالاتر از اینها ازم میخرن البته من برای استفاده خریدم ولی اگه اون روز نمیخریدم الان اصلا قدرت خریدش رو نداشتم