قربونت برم عزیزم ♥️ ممنون از خودت که برامون از تجربه های عینی ات بازگو کردی
اونجا که گفتی خانوم شتر رو یه شب کباب میکنه 🤦😁😬
نمیدونم که بعضیا چرا فک میکنن که همیشه میشه کار کرد 👌
همیشه میشه به راحتی پس انداز کرد👌
همیشه ارزونی خواهد بود👌
الان سال ۹۰ت و رم اش کجا امسال کجا 👌؟
مال خیلی وقت پیش نیست ها صحبت ۱۳سال پیش 👌
در هر صورت به بعضیا نمیشه راه و چاه نشون داد
بعضیا هستن عین خودم و بچه های گروه ♥️تا یکی میخواد دهن باز کنه ...ما سرتا پا گوش هستیم تا یه نکته ای ازش برداریم 👌تا یه قدم در زندگی جلو باشیم 👌
بعضیا هم هستن که اصلا انگار نه انگار ...حتی پشت طرف میگن ول کن بابا ..طرف نخورده رسیده به اینجا 👌🙁
طرف بلانسبت...گدا گشنه است .🙁
اینم یه جور توجیه عزیزان ♥️ما یه مثل ترکی داریم میگیم دست گربه به گوشت نمیرسه
میگه واح واح ...پیف پیف👌
فردا سر این عزیزان وقتی میبینند از بقیه عقب موندن انتظارات نابجا دارن ...که وضع فلان برادارم خوب ...بهمون نمیرسه 🙁
وضع فلان برادر شوهرم خوبه ولی مارو نمیبینه ...خودش رو گرفت 👌
خب عزیزم ❤️ اون وقت که جیک جیک مستونت بود
فکر زمستونت نبود ؟؟؟؟
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
پری روز دختر خواهر شوهرم زنک زد با گریه به همسرم که دایی بیا منو ببر خونتون بابا مامان ام دعوا شون شده ...بیا ببر منو
یه روز حتما براتون فرصت بشه دوباره تعریف خواهم کرد
الان به بچه ها قول دادم بعد امتحانات ببرمشون با دختر خاله هاشون پیتزا ...صبح رود بیدار شدن که بلند شو آماده شو 😊🤭😃
میگفتم دختر خواهر شوهرم که اومد گفت دایی خسته شدم از این زندگی ...خجالت میکشم پیش خواستگارام 💔
پری روز برام خواستگار اومده بود ...وضعشون خیلی خوب♥️
مادر پسر میگفت پسرم پسندیدت ...بله رو بگو
نترسین من به هیچ یک از بچه هام ...جاری هات نمیگم که پدر مادر عروسم فلان منطقه میشینن 💔
نترسید نمیگم بهشون که وضع زندگی اشون بد 🤦💔
میگه دایی همون لحظه میخواستم زمین باز بشه و من برم تو زمین ...😢
میگفت داخل خونه که شد ...با شمادت به در و دیوار نگاه میکرد
حتی زن دایی چایی اش رو نخورد 💔😢
بله عزیزان اون وقتهایی که میگفتم خواهر خودت مدیریت کن ...دخترت بزرگ ...دم بخت ❤️..فردا سر زنک درست رو به صدا در میارن
با تعنه میگفتی ول کن بابا ...چه آینده ای ؟بچه های من در لحظه خوش باشند 👌
عزیزان آینده منظور پنجاه سال دیگه نیست که بگی بیخیال کووو تا پنجاه سال
آینده ...همین پنج ساله دیگه ...همین دو سال دیگه است 👌
الان چرا یکی بیاد خواستگاری دخترم بگه نگران نباشین ما میگیم خانواده ی عروسمون اینجا زندگی نمیکنن 🤦همه ی مراسم روهم تو تالار میگیریم 👌این یه ننگ بزرگ برای من مادر
که یه درصد هم به فکر زندگی و بچه هام نبودم
فک کردم بچه ام بخوره ساعت سه نصف شب کباب بندازم واسه بچه ام
...بپوشه ...بگرده ....هر ماه از سر تا پا خرید کنه ....میشه آینده ی بچه 👌🙁
نه عزیزان همه چی فقط خورد و خوراک و خوش گزرونی و پوشاک نیست 👌
فردا سر این مادر شوهر چیکار ها که نمیکنه ؟چه تعنه هایی که نمیزنه 👌
میگفت دایی از روزی که اومدین و رفتین .از خونه ی ما
ما گرمکن امون خراب ...آب گرم میکنیم میریم حموم 🤦اواسط اردیبهشت ماه ما از اونجا در اومدیم 🙁
عین قدیم ها ...حموم میکنیم زن دایی ❤️دیگه روم نمیشه پیش دوستام سرمو بلند کنم ....میگفت اون روز اومدن سوپرایزم کردن واسه تولدم
بچه های تاتر و مدرسه 🌸میگفت پیش پسرا آبروم رفت ...
بله عزیزان وقتی اینجا میام میگم همه چی به خانم خونه برمیگرده حرفمو به غربت نندازین 👌
اکه خاطرتون باشه گفتم که این خواهر شوهرم ماشین ندارن و عید رفتن شهر دیگه واسه مسافرت ...اسنپ گرفته بودن اون مسیر طولانی رو 🙁
هفت ملیون واسه یک روز خرج کرده بودن ...تویی که هفت ملیون رو برای یه شب خرج میکنی ...فکر اینجاهاشو هم باید میکردی ...که یه تومن پس انداز داشته باشم ...تو خرابی وسیله های خونه ...بدم به راحتی درستش کنن
تویی که شوهرت حقوق بگیره و منظم هر ماه میاد
چرا باید خونه زندگی ات باشه این ...که بچه از خونه بیزار باشه
و پناه ببره خونه ی مادر بزرگ و دایی ؟
یکم عجله دارم ❤️ریز باز نکردم براتون هم از گفته های دخترش بگم هم از بقیه ی موارد ...حتما یاد آوری کنین یه روز تعریف کنم
در آخر ممنون عزیزم بابت تجربه گویی ات ♥️لذت بردم