2777
2789
من بودم که گفتم انبه فریز میکنم 🥰🙃من خودمم تا بتونم یه چیزی رو تازه شو استفاده میکنم ولی جریان انب ...

انبه خیلییییی خوشمزه است حق داری واقعا

من پارسال به قدری رطب و سبزی و بامیه فریز کردم که جا برای مرغ و گوشت ماهانه نداشتم

تا یه حدی خوبه بنظرم


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اگه ۲۸م،۲۹م ثبت نام کرده باشی میاد،حالا شاید امروز یا فردا بیاد،اما خارج از این دو روز ۳۰ تومن هدیه ...

تنبیه گفتم جریانی یادم اومد نمیدونم مفید باشه یانه

من تو این ۸سال دوران متاهلی تازه راه و روش درست زندگیو یاد گرفتم

مادرشوهرم زن خوبیه اما نسبت به دختراش خیلی فداکاره،اوایل بخاطر جبران خوبیاش و اینا خیلی کمکش میکردم و میگفت مثلا بیا سبزی قورمه ای بخریم سوپی اشی یا مثلا نخود فرنگی و فلان و بیسار

قبول میکردم مثلا جای اینکه دو کیلو بخریم نصف کنیم ۴ کیلو میخرید و یه قسمت بزرگ برا خودش برمیداشت باقیشو سه قسمت میکرد برای منو خواهرشوهرام.من که مثلا هم پولشو دادم هم جهت تمیزکاری و پختن و شستن و ..‌این پروژه زحمت کشیدم،ولی خواهرشوهرام(که اتفاقا خیلی ام خانم و خوبن فقط مادرشوهرم تنبل و تن پرور بارشون اورده)نه پول میدادن نه زحمت میکشیدن ،خلاصه مادرشوهرمم خودشم کمکای خورده ریز میکرد بمن اما دوبرابرشم به دختراشم میدار و اصلا حرفی ندارن و اختیارش با خودشه،منو مادرشوهرم تو یه ساختمونیم بخاطر همین خواه نا خواه ارتباطمون خیلی بیشتره،خلاصه یه روز که من سر یه کاری بهش کمک نکردم همشون ناراحت شده بودنو غر میزدن  و دستوپاشو مادرشوهرم مالش میداد و پدرشوهرم میگفت پولشو از بچه ها بگیر و .‌‌...خودتو داغون کردیو....

من اونجا فهمیدم که ای دختره ای احمق ببین شده وظیفت،ببین برا خواهرشوهراتم داری مادری میکنی بااینکه ازشون ده سالم کوچیکتری🙄🙄🙄🙄

اون شب تا صبح خودخوری کردمو مادرشوهرم که اومد پولشو دادم بهشو گفتم مادرجون لطفا منو دیگه تو این کاراتون شریک نکنید،شوهرم دعوا کرده میگه خواهرام چرا نمیان کمک چرا گردن گرفتی که مامانم هم خسته میشه(اینو از خودم گفتم که زیاد ناراحت نشه و بگم که اره به فکر توام هستیم)

خلاصه مادرشوهرم خیلی عجز و لابه کرد و یجور حرف میزد که انگار لطف میکنه بهم که درعوض این بیگاری بهم دو بسته سبزی میده،چون خونشونم مهمون زیاد میاد خب اونا خرجشون بالاتر بود و به طبع فریزر من همیشه پر بود از وسیله هایی که اصلا به تموم شدن نمیرسیدو مدام پر میشد....

ادامه دارد....

من باید خوب میشدم،روانشناس روانی شد🖤
تنبیه گفتم جریانی یادم اومد نمیدونم مفید باشه یانهمن تو این ۸سال دوران متاهلی تازه راه و روش درست زن ...

خلاصه میدونسم که بازم دلسوزیم کار دستم میده انروز بخودم گفتم تف به صورتم اگر یبار دیگه شریک کاراش بشم ،به نوعی خودمو تنبیه کردم🤫🤫🤫

دقیق فردای همون روز رفت یعالللللممهههه وسیله ی ترشی خرید ومنو صدام کرد که بیا کمک کلم خریدم ترشی بزاریم.منم گفتم فعلا کار دارم میام یساعت دیگه،تا بعد ناهار لفت دادم و بعدش رفتم گفتم چرا انقد زیاد خریدی توکه انقد ترشی نمیخوری ضرر دارع براتون.یکم درست کن  اندازه سهم مهمون و رفع هوس خودتون..گفت نه نه به شما و دخترا هم میدم گفتم نه من نمیخوام من خودم میخوام از هرمدل یه شیشع درست کنم اینجوری نمیخوریم و حیف و میل میشه،برا پسرمم یه کارتون مورد علاقشو زدم فلش و گفتم نگا کنه چندبار الکی صداش کردم که پسرم بیا اینجا کمک کنیم اونم نیومد منم عذر خواهی کردم گفتم اون نمیاد تنهاس تو خونه خطرناکه میرم پیشش و ...

این شد که دلسوزی بی ربطمو گزاشتم کنار و کمک نکردم بعد اون مادرشوهرم فهمید چقدر جدی ام تو این مسئله...

از اون موقع نزدیک یسال میگذره  مادرشوهرم همچنان کارای دختراشو میکنه من خودم براخودم خرید میکنم فریزرم همیشه مرتبو به اندازه وسیله هست،تازه به تازه میخرم و کم میخرم و اصلا خسته نمیشم،چقدرم هزینه هام کمتر شده،چقدر دور ریز وسیله هام کم شده

مادرشوهرم تو پیری و با درد دست و پا  و بیماری قند و ارتوروز حتی پتو وفرشای دختراشو میشوره و فریزرشونو تامین میکنه،اونم از جیب خودشون و.....

من باید خوب میشدم،روانشناس روانی شد🖤
خلاصه میدونسم که بازم دلسوزیم کار دستم میده انروز بخودم گفتم تف به صورتم اگر یبار دیگه شریک کاراش بش ...

اگر کاری داشته باشع مهمون داشته باشه دختراش نباشن میرم باجونو دل کمک میکنم و ظرفاشو خشک میکنم هیچ بهم ریختگی نمیمونه،اما دختراش که دوهفته یکبار میان خونش منم مثل دختراش درحد دوتا ابکشی ظرف کمک میکنم و مثل اونا میشینم و خونه رو با کلی بهم ریختگی ول میکنن و میرن،منم دلسوزی بیجا نمیکنم و مثل خودشون میام خونم....

چون دیدم از محبت و دلسوزی من سواستفاده کردن و قدر ندونستن...

مادرشوهرم میگه زن دستودلبازیه ولی اصلا اینطور نیس،زن ولخرج و چشم هم چشمیه،بااینکه خیلی ام دوسش دارم و خیلی فداکارو زحمتکشه اما قدرخودشو نمیدونه.کلی مهمون میاد براشون کلی دور ریز دارن و کلی غذاش اضافی میاد میده به ما و همسایه ها و .‌‌‌..کلی میوه و سبزی دور ریز داره...منم کم کم داشتم شبیه ش میشدم بااینکه ذاتن خانم باسلیقه ای هستم اما داشت رو من هم تاثیر میزاشت ،تااینکه بااین تاپیک اشنا شدم

الان بهشون کمک نقدی ام میکنم گاها خیلی بیشتر قدرمو میدونن.پدرشوهرم خیلی حسابگر و مدیر هستش که تونسته بااین وضع زندگیو بچرخونه و خیلی بیشتر از مادرشوهرم نسبت به ما دلسوز و کمکه‌مادرشوهرم انتظار داره همیشه بهشون کمک کنیم اما پدرشوهرم میگه اونا بچه دارن باید برا اینده بچه برنامه ریزی کنن،

خلاصه که الان یه ماشین خیلی معمولی و تقریبا فرسوده دارن و یه خونه معمولی...

پدرشوهرم در حد قرض و کمک های معنوی خیلی پشتمون بوده دستاشو میبوسم مالی ام در حد توانش کمکمون کرده اما هرچی که تاحالا داریم و جمع کردیم با تلاش شوهرم و به لطف من بوده....

شوهرمم مثل مادرش خیلی ولخرج ...

امروز صبحونه برای سه نفر ۵تا تخم مرغ نیمرو کرد منو پسرم اشتها نداشتیم اصلا خودشم بزور خالی خورد تا تموم شد یا پریروز بلال میخرید گفتم ۴تا بخر کافیه ،۱۰تا بلال خریده...

چیزی نمیگم بهش چون خیلی بهتر از قبل شده ،چون زیاد پول تو دستوبالش نمیزارم که خیلی خرج کنه

اصلا چیشد که اینارو گفتم نمیدونم🤔🤔🤔

خواستم بگم قدر خودتونو بدونید تو جوونی تلاش کنید و جمع کنید تو میانسالی استراحت کنید و برید مسافرت و گردش و به بچه هاتون کمک کنید در حد کمک نقدی و نگه داشتن بچه هاشون ،اما بچه هاتونو مدیر و مدبر تربیت کنید قدر سلامتیتونو بدونید فردا روزی بیمار بشید همین بچه ها باید تروخشکتون کنن.

الان مادرشوهرم داغه نمیفهمه ده سال نسبت به سنش بزرگتر نشون میده همش میترسم خودشو زمین گیر کنه و کاراش بیفته دو دوش من و همسرم،دختراش که حتی زندگی خودشونو نمیتونن جمع کنن.

من باید خوب میشدم،روانشناس روانی شد🖤
معصومه جان من همیشه ازت یاد میگیرم و از مدیریتت لذت میبرم فقط گاهی متوجه نمیشم چطور مدیریت میکنی که ...

عزیزم من از خودم هم شاغلم 

علاوه بر خودم که شاغلم ....کاره پاره وقت هم دارم 

و از سه جا منبع درآمد داریم ....( اجاره ها )

ولی سعی میکنم ...همون از کار خودم و شغل همسرم قرعه هارو بذارم و اجاره ها رو مخصوص تبدیل به طلا کنم 

خلاصه میدونسم که بازم دلسوزیم کار دستم میده انروز بخودم گفتم تف به صورتم اگر یبار دیگه شریک کاراش بش ...

قابل ذکره کلی ترشیش اضافی اومد که این ماه ریخت رفت....

و اینکه اینجا به حرف معصومه جون رسیدم که میگه مرد کارگر و زن بناست 

چون بنظرم مرد دستودل باز باشه و زن مدیرو حسابگر زندگی خیلی خوب جمع میشه مثل ما که باوجودی که هشت سال دیرتر از خواهرشوهرام ازدواج کردیم وضع زندگیمون بهتر از اوناست...شوهرم دستودلبازهستش و من مدیر،همین الان بگم دوتومن بده برم موهامو مثلا فر کنم نمیگه نه و قبول میکنه و این باعث شده من به همه چیزمون بااختیار تام رسیدگی کنم..

اما تو زندگی پدرشوهرم ،پدرشوهرم مدیر و مدبر و حسابگر و مادرشوهرم ولخرج..این باعث شده که پدرشوهرم خیلی جاها پول به مادرشوهرم نده چون میدونه اگر بده مثلا اخر ماه کم میارن چون خیلی ام مهمون میاد خونشونو میگه مثلا الان بدم این بیستومنو طلا بخری تو جلوی مهمون چی بزاریم؟!!!

به مادرشوهرم خیلی پول میده و ماهانه پول ثابتی ام میده  اما خودش بلد نیست خرج کنه اونقدر ظرف و لباس خریده که کمد و کابینتش جا نداره و الان کمد و کابینت میخره...

همیشه بهش میگم اگه به اندازه ظرف بخری و به اندازه خرج کنی الان میتونسی چند کیلو داشته باشی

من باید خوب میشدم،روانشناس روانی شد🖤
ممنون ازت😘چقدرررر خمینی شهر رو میگن حیف راهم خیلی دور میشه بهش یه بار به سختی رفتم هرکی یه ادرسی دا ...

عزیزم اسمش دوشنبه بازاره اما همیشه هست مثل بازارهای دیگه ادرسش هم خمینی شهر خ امام. گوگل هم بزنی مسیریاب ها برات میارن اگر رفتن به اونجا برات سخته میتونی طلافروشی های سبزه میدان هم سر بزنی طلای اباصالح اگه بخوای بفروشی بیشتر از همه ی مغازه ها ازت برمیداره اما خرید تا حالا ازش نداشتم من چون شمال شهر اصفهانم رهنان و خمینی شهر بهم نزدیک تره

خدایا پشت و پناهم باش💕❤

منم زندگی یکی از آشناها رو بگم

این خانم الان حدود ۶۰ ساله است

بعد از به دنیا اومدن پسرش از همسرش جدا شد و از کمیته و مردم و خانواده ش پول میگرفت

 سرکار نمیرفت و هر چی پول هم داشت خرج مهمونی و دوست و رفیق کادو و عیدی و... میکرد 

برا یه مهمونی کلی غذا اضافه درست میکرد و پخش میکرد

پسرش رفت سرکار و تونستن بعد از حدود ۳۰ سال مستاجری یه خونه داغون بخرن الانم دنبال خرید ماشین هستن

خلاصه ولخرج و همیشه سربار بقیه

الانم دستش جلو پسر و عروس دراز میشه و اگه خانواده ش مثلا خواهرش کمک نکنه ناراحت میشه و توقع داره بهش پول بدن

البته خیلی مهربون و دلسوز و همین باعث شده از بقیه عقب باشه.

بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار ، فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
سلام دوستان صبح تابستونی تون بخیر و خوشیمن یه چالش سختی برای خودم در نظر گرفته بودم و خداراشکر در حا ...

وخداوند در قران کرمیش میفرماید(إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ)

مکر و حیله شما زنان بسیار بزرگ و حیرت‌انگیز است.

🤣🤣🤣شوخی میکنم

 ولی جدی ما زنا خیلی عجیبیم همه چی از دستمون برمیاد

سکه اتون مبارک انشالله پله ترقی باشه

دیگه زیادی تو تاپیک موندم و پرحرفی کردم از خودمم بگمو برم.

یکی از دندونای ترمیم شدم احتیاج ب عصب کشی داشت که رفتم دکتر و خدا خیرش بده پول ترمیمو نگرفت ازم،چون پاییز ترمیم کرده بود،

و اینکه یاد گرفتم به اندازه غذا میپزم،قبلا یخچالم پر قابلمه میشد و دستم به کم نمیرفت.الان برنج کم میزارم چون خودمم دوست ندارم چاق شم،غذا زیاد بودنی ادم میلش میکشه بخوره همشو...ولی کم بودنی کمتر میخورم و خورشت بیشتر میخورم.

میوه اصلا نمیخوردم،مخصوصا میوه های تابستونی که کرم بیشتر میزنن و از چشمم میفتن اما امسال خودم میرم و خوب سالمشو میخرم حالا یکم گرونتر عیب نداره عوضش مصرف میوه امون بالا رفته،

یاد گرفتم بستنی درست میکنم.باورتون نمیشه انقدر ارزونو به صرفه است که،چقدرم خوشمزه و سنتی و سالمه

با یه پاکت شیر ۹۰۰ گرمی یه بستنی صدهزارتومنی به دست میاری،فقط با یه لیوان شکرو نوک قاشق وانیل و ثعلب(یا هر طعم دهنده ی دیگه مثل کاکائو و زعفرونو و ...)

کیک سالمم که همیشه تو یخچالمونه پسرم عاشقشه،داخلش شیره انگور و پودر سنجد و پودر اجیل میریزم.خیالم راحته حتی یه تیکه بخوره جای  صبحونه،مطمئنم ویتامینش تکمیل شده،پسرم اصلا اهل مغازه رفتن نیس چه تو خونه هوس کنه بره سوپری چه موقع گردشو بازار،فقط گاهی شبا میگه بریم بستنی یا ابمیوه بخوریم که اونو با کمال میل قبول میکنیم،

از اقساطمون کم شده و درتلاشم وام ویپادو بگیرم و طلا بخرم...دو ماه دیگم یه وام داریم که اختیارش با همسرمه

من باید خوب میشدم،روانشناس روانی شد🖤
دیگه زیادی تو تاپیک موندم و پرحرفی کردم از خودمم بگمو برم.یکی از دندونای ترمیم شدم احتیاج ب عصب کشی ...

لجوج جان من که لذت بردم از حرفات ، خیلی خوب بودن 

بی زحمت دستور بستنی رو تو تاپیک آشپزی بزار 

دوستان منو لطفا راهنمایی کنید

من خیلی خرید احساسی دارم تو همه چیز خودم رو کنترل می کنم ولی به طلا و لباس برسه ، مخصوصا طلا اصلا نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم اول ماهه و حقوقم واریز شده گفتم پنجاه درصد بذارم برا طلا رفتم طلا فروشی علاوه بر اینکه کل حقوقم رو خرج کردم دو تومن زنگ زدم از شوهرم گرفتم

خدا رو شکر خرج این هفته هرچی لازم داشتیم رو خریدم ولی برای بقیه هفته ها باز باید پول بگیرم 

طلا هم معمولا شش درصد برمی دارم ولی یهو تو طلا فروشی یه چیزی ببینم سریع می رم می خرم بقیه ی ماه رو با سختی می گذرونم😢😢😢😢

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز