سلام دوستان صبح تابستونی تون بخیر و خوشی
من یه چالش سختی برای خودم در نظر گرفته بودم و خداراشکر در حال پیروزی هستم😍
با توجه به اینکه اتفاقی تو خانواده همسرم پیش اومده بود که نیاز به پول داشتن، منم با خودم فکر کردم همسرم اگر پولی داشته باشه پس سریع خرج میکنه میره چون بسیار دلرحم هس ولی باز نسبت به اوایل زندگی مون خیلی بهتر شده
مهمتر از همه اینکه حسابی کتابی هم ندارن که بگم حالا بعدا بهش پس میدن، خصوصا که مادرشوهرم طلا داره، نه زیاد ولی میتونه کمک کنه ولی نمیکنه....
خلاصه....
من و همسرم حقوق خرداد ماه مون که گرفتیم ، با خودم دو دو تا چهار تا کردم و دیدم با تحمل کمی سختی و با کمک خدا و اینکه معوقه حقوق فرودین هم قرار بود توی خرداد واریز بشه، میتونیم پس انداز کنیم....
پس با بسم الله بسم الله یواش یواش با همسرم حرف زدم، طبق معمول راجب شیرینی پس انداز ، اینده خودمون، بچه هامون، مثال های از زندگی اطرافیان و....
بهش گفتم عزیزم کمی به خودمون سختی بدیم ، معوقه حقوق فروردین هم میدن بهت، ( دقیق چک ها و خرج های ناگهانی را بهش نگفتم که اگر میفهمید مخالفت میکرد، معمولا خبر چکها و مبالغش نداره، چون اغلب همه چی دست خودمه ، خودم مدیریت میکنم)
به همسرم گفتم بزار من این مقدار پول رو پس انداز کنم پس فردا خواستیم حرکتی بزنیم ان شاالله به یاری خدا اینا هس که به دادمون میرسن، کسی قراره دستمون رو بگیره جز خدا و بعدش خودمون؟
اینقدر حواسم بود حرفی راجب اینکه یهو بخای برا خانوادت خرج کنی نزدم تا حساس نشه و مخالفت کنه
بعدم چند روزی باهاش خوشرفتاری میکردم تا دلش بدست بیارم❤🤣
خلاصه اوکی رو داد که با پولمون یه سکه امامی دیگه ای بخریم...
فقط قبلش چند باری گفت مطمینی چکها را میرسونیم... منم با حساب کتاب خودم و اینکه از شغل دیگمون ان شالله کم کم پول دستمون میرسه بابت خرجی روزانه ، بهش گفتم اره عزیزم بازم اگر موافق نیستی نمیخاد پس انداز کنیم😐
گفت باشه برو بخر ولی ماه بعد حقوقم مال خودمه حق نداری دست به کارتم بزنی، گفتم باشه 🤗
طفلی هر دفه همین جمله رو میگه، منم میگم باشه عشقم، گاهی هم با خنده میگم باشه دست نمیزنم به کارتت ولی شاید پا زدم 🤣🤗
خلاصه منم اینقدر خوشحال بودم که تونستم رامش کنم و پولای بی زبون رو از دستش در بیارم تا خرج بیخودی نکنه، این پس انداز خییلی لذت بخش بود،،،
با اینکه حدودا ۱۰ ت بابت چکها کسری داشتیم،دل یه دل کردم و گفتم خدا بزرگه ان شالله میرسونه
بزار تا تنور داغه بچسبونم... این بود که رفتم یه سکه امامی خریدم به قیمت ۴۰،۱۰۰ ت
بعدم عکسش گرفتم و با ذوق بهش نشون دادم.... گفتم عزیزم ان شاالله برای کارای خیر و خوشیمون باشه❤
ولی به همسر نگفتم با اینکه برای چکها ۱۰ ت کسری داریم چنین خریدی انجام دادم....
بعد از چند روز دیدم کم کم خرد خرد از شغل دومش پول دستش میرسید با سیاست و حرف ازش میگرفتم تا پول چک هامون یا خرج روزانه زندگی جور بشه، بازم غر میزد میگفت نمیزاری پول دستم باشه، منم می گفتم عزیزم پول میخای چکار؟
اگر واقعا نیاز داری بردار منم حالا از کسی باید قرض بگیرم یکم بابت چکها کسری داریم،، چند باری هم اعتراض میکرد چطور گفتی میرسه؟ منم میگفتم الانم میگم ولی یکم به کمکت نیاز دارم، حیف نبود اون پس انداز به اون نازنینی رو نداشته باشیم بخاطر چند میلیون کسری؟؟
با کمک هم جور میکنیم، هرچی هم کم بود از خواهرم قرض میکنم
خلاصه نهایت با سیاست پولایی که خرد خرد دستش میرسید به بهانه های مختلف ازش گرفتم تا پول چکها جور بشه، بازم ۴ ت از خواهرم گرفتم تا ان شاالله همین روزا معوقه ها را میریزن بهش برگردونم
دوستای گلم این چنین هس که میگن اول پس انداز کنیم و بعد خرج کنیم
سر فرصت میام از زندگی برادرشوهرم و جاریم هم میگم که بابت خرج های خانوادش همینجور خرج میکنه و چه نتیجه هایی داشته و زندگیش چطوره...
موفق باشید دوستان گلم
ان شاااله همیشه سلامت و شاد باشید