سلام عزیز دلم ❤️ قربونت برم من ❤️
الهی عزززیزم 😘ممنونم بابت دعای قشنگت
و اما اون یکی سوالت رو هم تو این پست جواب میدم
پست های قبلی توضیح دادم
ولی چون نمیدونم کدوم صفحه است مینویسم برات
عزیزم بستگی به اشتها و ذایقه اتون داره
ولی ما ها یه رون مرغ درشت رو به هشت قسمت تقسیم میکنم به جز بال و گردن که جدا هستند 👌
ما سینه ی مرغ رو به هشت قسمت تقسیم میکنیم و کنارش دورچین چند مدل میذاریم ...از کرفس و کنگر و بامیه و لوبیا سبز وکدو و بادمجان ........گرفته تا الی آخر
حالا اون روز همسرم میگفت صاحب کار خانمم گفته بود ناهار نیارین فردا خودم بهتون ناهار میدم ...میگفت معصومه سینه ی مرغ رو مکعبی خورد کرده بود ..اندازه ی ...یه گردو ...هر کدومش
برنج گذاشته بود 😉 و خورشتش دقیق دو تیکه که هر کدوم اندازه ی گوشت گذاشته بود به اضافه ی هویج ....والسلام 👌
الان دیگه نمیشه عزیزم اونطور باید و شاید دست و دلبازی کرد
..ببین مردامون چه قدر زحمت میکشند به خاطر یه لقمه نون که میاد سر سفره امون 👌چقدر حرفها که نمیشنون از صاحب کار ؟🙁
چه قدر اعصاب خوردی میکشند تا از صاحب کارشون پول بگیرین
حالا خود همسر من اون روز به دوستان اونوری گفتم
رفته یه کاری رو دیده صاحب کار گفته که چک میدم واسه دستمزدت ...یک چک پنج ماهه 🙁👌
حالا اون چک هم بعد اتمام کارت 🙁یعنی مثلا دو ماه کارش طول بکشه ...هفت ماه دیگه از الان ...پول دستمون میرسه
خب ما چی بخوریم این هفت ماه رو ؟
خب شاید بگین نره ...کار نکنه ...شغل همسر من یه جوری اگه نره ..پشتبندش پاره بشه ...دیگه کار نمیدن بهش
سر کار میان میبینن میگن بیا خونه ی مارو هم کار کن
اینطوری عزیزم ❤️ من شل بگیرم بگم ول کن حالا الان پول هست
خرج کن بیخیال دنیا دوروز 👌دقیقا دوروز دیگه باید دستمو دراز کنم جلوی این و اون
از الان همسرم میگه معصومه باید مدیریت کنی ها 👌درعوض هفت ماه دیگه پول خوبی دستمون میرسه یه جا
به خاطر همین عزیزم من اگه مدیریت نمیکردم و نکنم الان یه خونه پنجاه متری به زور از خودمون داشتیم
👌
پس پولی که همسرمون میاره دست ما امانت 👌من خانوم خونه باید امانت دار خوبی باشم در قبال زندگی ام
الان دیگه مثل قدیم نیست که اون زمون فقط مرد خونه کار میکرد و شکم پنج شش نفر رو سیر میکرد 👌
الان کل اهالی خانه هم کار کنه باز سخت رسوندن 👌
در کنارش هم از اصراف و چشم و هم چشمی باید اجتتناب کنیم
دوره زمونه ی سختی شده ...مردا رو هم نمیشه قضاوت کرد👌سخت واقعااااا ....چند روز پیش پسر عمه ی نامادری ام
که فقط ۳۷سالش بود 🙁بر اثر جر و بحث با خانومش
که پول نیست ...من سختی میکشم ...من خونه ی پدرم اینطوری بودم ...ال بودم بل بودم ... بحث اشون بالا میگیره و آقا هه
درجا سکته میکنهو ...فوت میشه 🥺 متاسفانه فشار زیاد روی مردامون
درک کنیم عزیزان ❤️حالا ما خودمون خانم خونه هستیم اینقدر فشار روحی و روانی رومون
چه برسه به مردامون ❤️خدا کمک اشون باشه
وقتی حقوق ها اکثرا دورو بر سیزده چهارده تومن ....اجاره ها شده نصف حقوقی که میاره ...و حتی بیشتر از نصف حقوق
مابقی چی میمونه که آدم بخواد ...خرج پوشک و شیر کمکی بچه رو بده باهاش یا تحصیل بچه رو متقبل بشه ؟
بیاد خرج مخارج زندگی رو بده ...بیاد پس انداز داشته باشه
و هزار و یک خرج دیگه که پشت هم هستند و منتظریم که حقوق بیاد 👌
پس ههممون باید دست به دست هم بدیم در نوبه ی خودمون نقش مهمی در زندگی رو داشته باشیم
همون روزی نعمت که میاد خونه بااااید قدر بدونیم 👌
منظور از گفتن اینا عزیزم اینکه ...زیاد سخت نگیر ...مهمون به خاطر روی گشاده ی تو میاد خونه ات
کسی که منو به خاطر شکم بخواد ...نمیخوام صد سال دیگه در خونه امو بزنه
الان الویت من همسرم که با چه سختی پول در میاره ❤️
الویت من آینده ی بچه هام ...
پس تا میتونی مدیریت به خرج بده عزیزم
الان شاید بگی معصومه از یه دونه مرغ گرفتی تاااا کجا رفتی ؟😉
ریشه یابی کنی عزیزم بهتر پی میبری که باید به فکر زندگیت باشی
باااید پس انداز داشته باشی 👌
باااید تا جوونی و همسرت جوون یه سر پناهی از برای خودمون داشته باشیم 👌
بخدا هیچ کس نمیاد بگه چطور داری میگزرونی ؟
ماهی کم کم ده دفعه مهمون دارم ...کم کم گفتم برات
همسرم که خونه نشین شد هیچ احد و الناسی زنگ نزد بگه دارین ندارین 👌چطور میگزرونین 👌؟
پس قدرررر پولتون و زندگیتون رو بدونین