سلام عزیزم پستتون خیلی ب موقع بود
من خودم ذاتا ادم خسیسیم ولی خب بخاطر کارایی ک همسرم کرده این دوسال اخیر اصلا درکش نکردم
تو این پنج شیش سالی ک ازدواج کردم من ب خودم و علی الخصوص بچم ظلم هاااااااا کردم که اصلا گفتنی نیست.. یعنی خجالت میکشم بگم فقط بخاطر اینکه اقا بهش فشار نیاد
بعد ایشون چیکار میکردن؟؟؟؟؟
تا حتی پول جلوی خونه رو قایمکی گرفته بود و خرج زنای دیگه کرده بود
اونم منی که تو سن ۱۹ سالگی زنش شدم و رفتم دهات با مادرش اینا چندماه زندگی کردم و بعدشم رفتم یه استان دیگه کلا دور از خانواده طوریکه ۶ ماهی یبار میومدیم شهرمون،،
خب خلاصه ما زندگیمون دوباره از صفر شرو کردیم
و الان تقریبا میشه گفت باهم اوکی ایم
البته که قلب من هیچ وقت باهاش صاف نمیشه
از اسفند ماه تا الان بیکاره و ما داریم با معوقه هاش میگذرونیم که قسطامون و کرایه خونمونم زیاده
و کلللللی فشار روی منه
البته ک اون همیشه خنثاس😅
حالا حدودا دو هفته دیگه عروسی تنها برادرمه و من حتی یک ریال ندارم بخام خرج کنم
خاهرام و بقیه همه چیزشون اماده فقط من موندم 😢
ک تحت تاثیر اینجا قرار گرفتم و حس میکنم دوباره برگشتم ب قبلم و دارم خسیس میشم طوریکه گفتم اصلا لباس نمیگیرم و فقط سانس دوم که تشمال هست سمت ما لباس محلی کرایه کنم و یه ارایشگاه ارزون برم😕
الان اصلا مغزم کار نمیکنه حقیقتا و نمیدونم چ کاری درسته
دوس دارم هر کسی این پستو میخونه نظرشو بگه من چیکار کنم؟؟
ضمنا ۲۴ سالمه و کلی قبل اینکه بیکار بشه جلوی عروسمون و دخترای فامیل تز میدادم واسه عروسی🤦