2777
2789
نه عزیزم به دید یه ساله هم فایده نداره کلا برای دو الی سه سال بعد باید روش حساب باز کنی.می گم خیلیا ...

دوستم انگشتر و یه گوشوار ظریف داشت دو سال پیش کلا پنج شش تومن خریده بوددالان فروخت ۹ تومن چطور میگید نمیرسیم شاید من بد متوجه شدم

خدایا عشق من و محمد و با دادن یه فرزند صالح تکثیر کن 🥺🙏 ۵آذر (شهادت اول حضرت زهرا) بی بی چک مثبت شد ۲۵(شهادت دوم حضرت زهرا)  آذر قلب و دیدم 😍 دوم اسفند جنسیت دختر مامان مشخص شد🤩💌  ۲۸ تیر ۴۰۳ دخترم اومد تو بغلم خدایا شکرت 🥹🥹🥹

بهمن سال ۱۴۰۱ من بابت همون شغل سوممون کار گرفتم که تهران بود، خب خیلی اذیت شدیم یه پامون اونور بود زندگیمون یه شهر دیگه دخترم کلاس اول، رفت و آمدش کارشم یکساله بود حالا اذیتهایی که اونجا میکردن بماند، اما با تمام سختیاش وایسادیم تقریبا کل درامدش رو من دست نزدم و سکه و طلا و دلار خریدم، از کار ثابت خودمونم طبق روال همیشه پس انداز میکردم و طلا دلار و سکه میخریدم
دوستان اگر یادشون باشه من برای دخترم همیشه طلا میخریدم حتی یادش دادم که پولاشو جمع کنه و براش پارسیان میخریدم مثلا میرفتیم بیرون اسباب بازی میخواست یا خوراکی نمیخرید من پولشو میدادم مینداخت قلکش به وقتش یه مبلغی هم من میذاشتم براش تبدیل میکردم، از ۵ سالگی براش ماهیانه درنظر گرفتم و کم کم یاد گرفت با اینکه سنش کم بود ولی مدیریت کنه پولشو، ماهیانه اش برای خودش بود میخواست خوراکی بخره اسباب بازی یا هرچی دوسه ماهی که پولشو سریع میداد به این چیزا میدید دیگه تموم شده یاد گرفت درست خرجش کنه
خلاصه حدود یکماهه پیش ما یکی از اقواممون خیلی اتفاقی گفت من فلان جا زمین دارم میخوام زیر قیمت بفروشم چون پول لازم هستم همونجا زدم دیوار قیمت منطقه رو درآوردم دیدم داره خوب میگه به همسرم گفتم این زمین برای ماست گفت نه اخه چطوری و... گفتم بسپار بمن
به اون فامیلمون گفتم من زمینت رو میخوام فقط باید دوروز بهم مهلت بدی گفت باشه اومدیم خونه به همسرم گفتم اینا پس اندازمونه(اکثرشم مخفی بود کلا چون مدیریت مالی رو داده دستم اصلااا نمیپرسه پولو چیکارش میکنی امروز پول بگیرم ازش فردا بگم تموم شده میگه باشه) سه چهار تیکه خودم برام طلا مونده بود که گرمش زیادم نبود اخه سر خرید خونه ی تهران همه رو فروخته بودم و طلاهای دخترم و پارسیاناش هرچی داشت، اول صد ریختم بحساب فامیلمون که مطمئن باشه از جانب ما، عکسا و فیلمای زمین رو برامون فرستاده بود ولی ما حضوری هم رفتیم دیدیم البته اینکه میگم زمین دیوار کشی داره دوتا اتاق و سرویس و حمام داره یه جای بسیار خوش آب و هوا درخت میوه داره خلاصه مابقی روهم نقد کردیم که خداروشکر فروششون خورد به گرونی طلا و سود خیلی بیشتری بهمون داد و زمین رو خریدیم خداروشکر، موند صد تومن همسرم میخواست از برادرش بگیره که من اصلا راضی نبودم تاحالا روننداخته بودیم ازین به بعدشم دلم نمیخواست یعنی انگار خدا صدای منو شنید، این آقا خودش گفت میخواید صد تومن مابقی رو یکی دوماهه بدین اخه من اول تا اخر باید ماشینمو بفروشم واسه ملکی که خودم خریدم پول همونم کافیه برام، یعنی انگار خدا دنیاروبهم داد حتی چکم ازمون نگرفت ۵۰ تومنش رو دیروز دادیم ۵۰ دیگه روهم انشاالله چندروزه بهش میدیم
به دخترمم گفتم این زمین برای توعه دیدی مامان پولاتو جمع کردی الکی خرج نکردی طلا خریدی حالا طلاهات شد زمین این برای آیندته، اولش ناراحت بود طلاهاش رو داریم میفروشیم الانم قول گرفته سریع جاشو براش پر کنیم خودشم جمع کنه ولی وقتی رفتیم زمین و درختاشو دید انقدر ذوق کرد به یگانگی خدا قسم یه بچه ی ۸ ساله چشماش پر از اشک شد از خوشحالی کلی تشکر کرد
چون ماهم همیشه اونجا نیستیم سپردیم دست خودش که رسیدگی کنه خودمونم میریم سر میزنیم

ببخشید خیلی طولانی شد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


پارسال کنار پس اندازام یه سری لوازم خونه رو عوض کردم


بخاطر خرید خونه ی تهران تو لباس خریدن خیلی مراعات کرده بودم قشنگ نشستم لیست آماده کردم برای هر سه تاییمون که چیا لازم داریم همشونو طبق برنامه ریزیم خریدم کم لباسامونم تکمیل کردم، چهارتا از دندونامو درست کردم، چکاپ سالیانمون رو انجام دادیم، چون نظرم اینه یه زندگی باید همه چیش به جا باشه نه اینکه مثلا فقط بچسبی به پس انداز و خرج وسایل و سلامتیت نکنی یا برعکس همه ی پولاتو اینجوری خرج کنی و پس اندازی نداشته باشی


همه چیز باید طبق اصول و برنامه ریزی باشه


من همیشه آرزوم بود برای دخترم یه زمین‌بخرم مخصوص خودش و خدا همه چیز رو برام قشنگ‌ چید و منو به هدفم رسوند چون دید شبانه روز تلاش کردیم زحمت کشیدیم اون روزت میشد ما کلا ۵ ساعت میخوابیدیم به حرف راحته خیلی سخت بود ولی از نتیجه اش ناراضی نیستم الهی شکر


چندروز پیش داشتم سررسیدمو میدیدم هرسال یکی برمیدارم هدفامو همه رو مینویسم ریز و‌درشت بعد تیک میزنم خداروشکر خداروهزار مرتبه شکر به جز یکیش همه رو تیک زده بودم


امسالم نشستم هدفامو نوشتم

ممنون عزیزم


اره واقعا خیلی مهمه از سن پایین مدیریت رو یاد بگیرن این باعث میشه تو همه ی زمینه ها ازش استفاده کنن نه فقط مالی، مامان من دست به خرج بود همیشه، هیچوقت ندیدم پس اندازی داشته باشه وضع بابامم خوب بود حقوقش خیلی اکی بود ما بچه بودیم ولی با همین خرجای بیهوده الان که بازنشست شدن جز یه خونه و یه ماشین هیچی ندارن حتی الانم پس اندازی ندارن حقوق بازنشستگی کفاف مخارج خودشونم نمیده


من چون بی نهایت پدرم رو از بچگی دوست داشتم خیلی روی رفتاراش دقت میکردم میدیدم چقدر ناراحت میشه مامانم همه ی پولارو بدون مدیریت خرج میکنه همیشه پسِ ذهنم بود من باید درست هزینه کنم عاقلانه خرج کنم، به محض اینکه رفتم سرکار یه حساب باز کردم بدون کارت بانکی اونموقع ها هنوز پول نقد استفاده میشد حقوق که میگرفتم دو سومش رو میریختم داخل حساب مابقی رو هزینه میکردم، خواهرام شاغل بودن میگفتن چرا حقوق میگیری ۵ تا ۵ تا مانتو نمیخری چرا مثلا ماهی یدونه مانتو میخری اونم قیمت مناسب و حرفای دیگه


ولی من اصلا گوش نمیکردم به حرفاشون پولامم سپرده میکردم اونموقع اصلا این تورم نبود، دوسال بعدش که کارم ثابت شد اول سال وام از شرکت میگرفتم کلشو با پس انداز قبلیم میذاشتم بانک روش سود میومد از حقوقمم قسطاشو میدادم، یعنی هم سود بانک به پولم اضافه میشد هم حقوقم چاله اش رو کنده بودم قسط میدادم، مبلغی ام نبود حقوقم اون زمان


با همین کارا قشنگ یادمه ۴۵۰ هزارتومن دادم یه زمین تو روستامون خریدم چندسال موند فکرشو نمیکردم انقدری پیشرفت کنه که دوسال پیش همونو ۶۰۰ میلیون فروختم گذاشتم‌رو پول خونه ی تهران

سلام عزیزان انشاالله که اول حال دلتون خوب باشه بعد جیبتون پر پول😍 خانومای عزیز اگر امکانش رو داری ...

سلام نسرین جان خیلی هم عالیه که بیایم منبع درآمد رو افزایش بدیم 

اگه کسی نمی‌خواد شناسایی بشه میتونه در قالب دوست و آشنا هم عنوان کنه آبجی من تدریس خصوصی توی خونه داره و خیلی راضیه 

دوستم هم لیسانس زبان داره هم زبان آموزش میده هم ریاضی دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان رو چون مهارت داره آموزش میده 

من و آبجیام توی روستای پدریمون زمین داریم چند سال مامانم واسه خودش لوبیا سبز و لوبیا چیتی می‌کاشت ما هم استفاده می‌کردیم (گاهی اوقات سیر و پیاز هم هست)

امسال دادیم آبجی بزرگم خدا بخواد بعد از محصولش اگه بشه من می‌خوام سهم خودمو دیوار بکشم و درخت بکارم 

برادرزاده هام(دوقلو هستن) توی اینستا پیج دارن و ادیت عکس انجام میدن خیلی راضی ان 

تازه توی روبیکا هم یه پیج لوازم آرایشی دارن از دوستاشون و فامیل شروع کردن دو ساله 

خودمم هرازگاهی توی بورس فعالیت میکنم و بیشتر عرضه اولیه میخرم با 4تا کد (جدا از این برای مامانم هم میخرم که واسه خودشه)

همسرمم جدا از شغلش که کارمندیه همین بورس رو کم و بیش فعالیت داره و سهام های خوب میخوره 

خواهر شوهرم لوازم خونگی داره .اینو توی پست بعد بیشتر توضیح میدم..






بحق الحسین (ع)                                                                  اللهم عجل لولیک الفرج                                                          🖤🖤🖤🖤
قیمت کل طلا تقسیم بر قیمت روز طلا تقسیم بر وزن طلا  که عدد بعد از اعشار میشه درصد طلا این ...

مرسی گلم فکرمیکنم همین فرمول که گفتین درسته...

خود طلافروش هم گفت ۸درصد حساب کرد...

دستبند بدون اجرت بود اما چون البرنادو بود به جای۷،

۸درصد حساب کرد

خدای خوبم...خدای مهربونم...امیدم فقط به خودته...مطمئنم ناامیدم نمیکنی...خدایااا تو بساز...تو بسازی قشنگتررره😍خدایاااا شکرررت...خداجونم خودت مواظب تو دلیم باش...هدیه ای که بعد از کلی سختی بهمون بخشیدی،سلامت برسون بغلمون❤ خدای مهربونم...فقط به خودت سپردمش.....خدایا شکرت.........از این معجزه های شیرین قسمت همه ی منتظرا...الهی آمین...

ماشالله ب تاپیک

 دخترم نفسم ،   محمد عشق مامان پس کی میای                        .غمت داغونم کرد الان باید تولد یه سالگیتو میگرفتم الهی ک بمیرمممم واسه هرشب اشک ریختنام برات .اگه صدتا بچه دیگه بیارم تو رو فراموش نمیکنمممم ...خدایا امتحان بسته دیگه حقمو بده تا کی انتظارر ،،

خواهر شوهرم یه شهر کوچیک زندگی می‌کنه 

سه سال پیش یکی از دوستاش جرقه ی کار رو به ذهنش انداخت 

با 6ت که اونم 5تومنش وام بود شروع کرد (از شهری که من زندگی میکنم)

اول با دوست و آشنا و فامیل صحبت کرد که من می‌خوام جنس بیارم بفروشم یه گروه توی واتساپ زد 

اول کار چاقو میوه خوری آورد بعد کم کم لگن و آبکش و بشقاب و...‌‌‌‌‌‌‌‌‌اضافه کرد  

با چند تا از مغازه دارها صحبت کرد و اونا هم دیدن که کار توی خونه است دیگه اجناس رو عمده بهش میدادن .از جنسای اونا عکس می‌گرفت می‌داشت توی گروهش هر می دوست داشت سفارش میداد 

بعضیا قسطی میخواستن ازش گفت نهایتا تا 4قسط بیشتر نمیدم و اکثرا هم قبول کردن 

هفته ای دو روز نیومد شهر ما با شوهرش خرید 4یا 5ساهت خریدشو میکرد کم کم گروهشو بزرگتر کرد 

بعد از فیل تر واتساپ توی روبیکا گروه زد 

پارسال میانگین سودش ماهی 28م بود 

الان بعضی ماهها هفته ای یه بار میاد در ماه4بار بعضی وقتها هم بیشترهم صندوق قرعه می‌ذاره 20ماهه نفر اول خودش میگیره 

هم صندوق لوازم خونگی می‌ذاره اینم اولی روخودش میگیره توی همین سه سال هم نزدیک 70گرم طلا واسه خودش گرفته (همه رو با من میاد میخره)

40گرک واسه دختراش 

یخچال و فریزر واسه خونه اش تخت واسه خودش و بچه هایش 

کلی جهاز واسه دخترش کلی وسیله برقی واسه خودش 

قبل از عید نزدیک 70ت واسه دندپناش خرج کرد 

هزینه ی دو تا مسافرت توپ و عالی رو خودش دادکلا لباس و دکتر و خرج مدرسه ی بچه هاش هم به عهده ی خودشه 

جدا از پولی که پس انداز داره هفته پیش هم یه انگشتر خرید واسه خودش 27500000





 


بحق الحسین (ع)                                                                  اللهم عجل لولیک الفرج                                                          🖤🖤🖤🖤
دوستم انگشتر و یه گوشوار ظریف داشت دو سال پیش کلا پنج شش تومن خریده بوددالان فروخت ۹ تومن چطور میگید ...



اخه به ۹ تومن چی میدن .طلا الان طوری شده بفروشی پول یه ماشین نمیشه .‌من خودم زمونی که طلا ارزون بود خریدم . الان بخام بفروشم کلش یه ماشین نمیشه . چه برسه زمین :(


با اینکه النگو و انگشتر خریدم  مدال و.... ولی بفروشم هیچی نمیشه . 

لطفا دعا کنید برای حاجتهام‌. لطفا دعا کنید برای بخشیده شدن گناهانم حق الناسایی که به گردنمه و نتونستم جبران کنم  .‌هر کسم خواست  زیارت عاشورا بخونه  برام . ممنونم .‌اسمم سمیرا 
بهمن سال ۱۴۰۱ من بابت همون شغل سوممون کار گرفتم که تهران بود، خب خیلی اذیت شدیم یه پامون اونور بود ز ...

منم اشک پر چشمام شد. افرین به شما .دعا کن برا منم پس انداز مخفی هامو با قرعه‌کشی اگه برام درآد تابستون روشون کنم به شوهرم بگم یه زمین یا یه مال خوب بخریم. 


خواهر شوهرم یه شهر کوچیک زندگی می‌کنه  سه سال پیش یکی از دوستاش جرقه ی کار رو به ذهنش انداخت&n ...

چند روز پیش خونه ی ما بود گفت فروردین سود خالصم 41م بوده 

خدا رو شکر زندگیش خیلی تغییر کرد 

منتهی عیبش اینه که از وقتی کار می‌کنه همه چیز به عهده ی خودش شده از دکتر و کادو و لباس و خرج مدرسه ی بچه ها تا وسایل برقی و جزئی خونه 

پولاشو هم می‌ذاشت به حساب سپرده ی همسرش 😑😑

از بس که بهش گفتم دیگه قبل از عید پس اندازشو جدا کرد منتهی واسه تبدیل به طلا خیلی بهش میگم میگه پول نقد واسه سرمایه ام لازمه 

درصورتی که هفته ای خرید می‌کنه مشتریاش واریز میکنن بعد می‌ره خرید یه جورایی با پول اونا کار میکنه 

گفتم اینا رو بگم شاید ایده ای شد برای دوستان 

و هم اینکه به قول مستانه جان ما هم دینی به این تاپیک و رویا جون داریم که باید به جورایی اداش کنیم 

ببخشید که طولانی شد🌹🌹


بحق الحسین (ع)                                                                  اللهم عجل لولیک الفرج                                                          🖤🖤🖤🖤

دوستانه جان ❤️


سلام. اوقات خوش و خوب انشالله ❤️ امروزتان و هر روزتان خوش و خوب انشالله 🙏❤️


ماشالله به جونتون 🥰 تاپیک داره به صفحه ی ۲۰۰ میرسه. خدا به وجودتون سلامتی بده که این اندازه،  هم نوع دوستید.


خدارو هزاران بار شکر که در این محفل، دل به دل هم میدیم، و یاری گر همدیگر میشویم.🙏❤️🙏❤️🙏❤️


پوران دخت هم به احترام شما یه گزارش کار بده 🥰😊


تعطیلات گذشته، برنامه سفر نداشتیم و تصمیم این شد که در پایتخت بمانیم. 😊


پنج شنبه اش از صبح به نظافت خانه رسیدم. عادت همیشگی ام هست، هر قسمت از خانه که تمیز میشود، اسپندی دود میکنم و صلوات میفرستم و درب آن قسمت را میبندم، در واقع بعد از اتمام نظافت، با اسپند و ذکر صلوات پاکسازی میکنم. 🥰

اتاق هارا تمیز کردم، مطبخ را نیز تمیز و پاکسازی کردم، پذیرایی هم تمام شد و جلوی درب ورودی نیز پاکسازی شد، حتی تمام پنجره ها را هم برق انداختم. 🥰


حقیقتا آخرش پنچر شدم 🤭😊❤️


ولی قربان صدقه ی خانه مان بروم، سقف بالای سرمان است، حریم زندگیمان هست، پناه و مأمن ماست، باید تمیز باشد و بوی گل و گلاب بدهد. ❤️


شب هنگام، بدون برنامه ی قبلی، همسرم پیشنهاد دادن که برای فردا جمعه بریم بگردیم و برای ناهار بریم بیرون، میدانستن که امروز مشغول خانه بودم، گفتن پوران دخت، خسته احوالی، چیزی درست نکنی، فردا روز استراحت است.


از خدا که پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد، بعد از روزگار کرونا، که خداوند رو هزاران بار شکر که آن روزگاران برای تمام مردم دنیا تمام شد🙏


و من دیگه اهل غذای بیرون نشدم که نشدم،

 یکی دوباری هم ، همان جای همیشگی که برای کباب هایش همیشه غش و ضعف میکردم، کیفیتشون افت کرده بود، و با اینکه قیمت ها را چند برابری گران کردن ولی کیفیت غذاها بسیار پایین آمده. برای همین غذای بیرون میل نمیکنیم، مگر اینکه برای رفع گرسنگی ناگزیر شویم 😊


به همسرم گفتم، عزیز جان، اگر صبح انرژیش رو داشتم غذای دست پخت خودم، شما را میهمان میکنم، 😊 اگر هم نتونستم، میهمان شما میرویم بیرون. 


ماهدخت جانم که ساعت ۹:۳۰ خوابید ❤️ من نیز بیهوش شدم😊


و چه خوب که زود خوابیدم و بسیار رفع خستگی شد و صبح، حدود ساعت ۶ صبح بیدار شدم، یعنی ۹ ساعت خواب کامل 🤭🥰😊

نماز صبحم، قضا شده بود ولی باز هم وضو گرفتم، و نماز صبح به نیت قضا را خواندم و طبق عادت هرصبح بعد از نماز دعای عهد، و بعد هم رفتم به مطبخ و به عرض یک ساعت و ربع یه استامبولی بار گذاشتم و داخل قابلمه چدنی پختم که حرارت را تا چند ساعت توی خودش گرم گرم نگه میداره، 


توی فاصله ای که استامبولی دم بکشه، ۴۵ دقیقه زمان داشتم که برای صبحانه شیر هم داخل شیرجوش گرم کردم، ۳ تا دونه تخم مرغ آبپز کردم با چند تا خرما و چندتا گردو و مقداری نان میز صبحانه آماده شد. 

در این حین هم  آجیل برداشتم، میوه  پوست گرفتم و خرد کردم و داخل ظرف مخصوصش گذاشتم، دمنوش آماده کردم و شربت خونگی اصل پوراندخت 🥰😊 و سبد طبیعت گردی رو هم که همیشه آماده است و داخلش وسایل و لوازم مرتب و منظم آماده است آوردم داخل مطبخ همه چیز آماده بود، همسرم و ماهدخت جانم بیدار شدن، 

و از عطر غذا دلشون غذا میخواست نه صبحانه 🥰

صبحانه را میل کردیم و آماده شدیم و ساعت ۹ صبح حرکت کردیم.


ناهار ما بیرون، حدود پانصد تومن میشد، که چون تمامی مدیریت مالی به عهده ی خودم هست، پونصد تومن غذای بیرون در کارت پس انداز پارسیان واریز کردم، تا در اولین فرصت سکه را بخرم به لطف خدای خوب 🙏❤️


تصمیم گرفتیم اول بریم باغ کتاب تهران که هر سه تای ما بسیار اهل کتاب و اهل آنجاییم 🥰 توی باغ کتاب نشستم و چند کتابی تورق کردم، ماهدخت جان هم در میان کتاب ها میچرخید و انتخاب می‌کرد و می آورد برایش بخوانیم، ۳ ساعتی آنجا بودیم، و نفری یه کتاب خریدیم، که این ماه بخوانیمش. البته که ماهدخت جان ۳ تا کتاب انتخاب کرده بود و هر سه تا را برایش خریدیم.


چون آرزویم برای ماهدخت این هست،که بهترین سرگرمی اش کتاب خواندن باشد.🥰

و مبلغ ۶۵۰ تومن هزینه کتاب شد.

این نیز عادت خانوادگی ماست که هر دو ماه یکبار به باغ کتاب میرویم و نفری یک کتاب میخریم و در آن دوماه میخوانیمش، و در سال حدود ۶ کتاب حداقل میخوانیم، و‌ مثل موارد دیگه برای کتاب هم پول کنار میگذارم. 


بعد هم به بوستان آب و آتش که در نزدیکی باغ کتاب هست رفتیم، دوستان تهرانی میشناسن، و ناهار رو میل کردیم، قابلمه ی استامبولی هنوز گرم بود، وقتی درب قابلمه را برداشتم هنوز بخار داشت 😊 بعد از ناهار هم کمی گشت و گزار  کردیم، بازی کردیم، میوه و تنقلات هم میل شد. 


دل شاد باشید و خوش حال و احوال انشالله 🙏❤️🙏❤️🙏❤️

قربونت برم من سما جون ❤️ ممنون از بیان تجربه ات ♥️بله عزیزم منم موافقم که به جای باکس گل که واقع ...

چه عالی 🌹 میشه من معلم دختر کوچولوتون بشم 🥲 معلم خوبی هستما🤣

چند تجربه

من کیف پولم را با خودم سرکار نبردم این باعث شد برم سوپرمارکت ولی گول نخورم، خدا رو شکر کارت به کارت هم قبول نکردند یعنی اینجا دست خدا همراهم بود 😁

✅بعضی وقت ها آدم تاکسی تلفنی بگیره مناسب تر در میاد تا پیاده بیاد، چون من کلی چیز خوشمزه توی راه میبینم و دلم میخواد 😢

✅ با همکاران رفته بودیم بیرون یه غذا اضافه گرفته بودند ، اومدم اون را من حساب بکنم و بیارم خونه، بعد به خودم تشر زدم و نگرفتم . دیدم الان نیازی نیست به این کار ۲۰۰ تومن هم ۲۰۰ تومن .

✅برای دکتر غددم هم با اسنپ دکتر مشورت کردم و شد ۱۷۰ ولی ارزش تو نوبت منتظر نموندن و اینا داشت. دکترش فوق تخصص غدد بود والا بهتر از دکتر خودم راهنمایی کرد .

✅ برای روز دختر می‌خوام برم کتاب بخرم برای چند نفر ، یه جایی که نصف قیمت حساب میکنند.

✅ از کادو های موجود در خانه نمیشه استفاده کرد چون بچه گونه نیست .

✅ برنامه ام اینه یه کفش خوب بخرم ، کادو روز معلم برای خودم ، امسال واقعا بچه ها اذیتم کردم ، کی بهتر از خودم تو دنیا هست ، باید خودم را دوست داشته باشم.

اگه مارک خوب سراغ دارید بگید ؟؟؟؟؟؟، قبلی ۳۶۱ درجه بود ، ۴ سال می‌پوشم خیلی خوب بود فقط خیلی شل شده و پارچه کنارش یکمی پاره شده.

✅ کلاس های ورزش شهرداری را برای تابستون ثبت نام بکنم .

✅ خال هام را بردارم .

✅ به دندونم برسم .

کار های رساله ام را انجام بدم ... این خیلی از نظر اقتصادی مهمه .


راستی من دارم پول جمع میکنم اما هنوز جرات خرید زمین کشاورزی را پیدا نکردم .

دعا کنید یه زمین خوب گیرم بیاد.

میتونم با همسرم شریک‌ بشم و یه زمین مسکونی بخرم اما دلم نمی‌خواد ، شریک خوب نیست. هر چی هم میگم همراه نیست . ببینم قبول می‌کنه آخرش یا نه .


الان هم برم سراغ کار های رساله ام.


لبخند بزن که دنیا به لبخند تو زیبا تره 🌺🥰
اخه به ۹ تومن چی میدن .طلا الان طوری شده بفروشی پول یه ماشین نمیشه .‌من خودم زمونی که طلا ارزون بود ...


کاری به کار این تاپیک نداشته باش ، تو و اون خانم دیگه که صبح تا حالا دارید، خرید طلا رو با دلایل خنده دار منع می کنید !!



خدایا نگهدار همسر و فرزندانم باش🙏🙏
برای منم کسی نمیدونم نمونه اش همین گوشواره چون ب هرحال چیزی ب اسمم نمیزنه و مثل همسر شما میگه همه چی ...

بله زبونن میگه  وگرنه رسما میزنه به نام پدر و مادر و برادرش 

 تنها چیزی ک به نام من برای من خریده  خطمه 😁 اونم مزاحم داشتم نخواستم درگیر بشم انداختم  فروختم  خرید وگرنه خطمم خودم خریده بودم 

ببین مهم نیس برام چون تو خودم اون قدرتو  میبینم ک  از پس خودم بر بیام 

روزیم چیزی بشه زبونم لال  هیچکار نتونم بکنم یه زمین شریکی دارم درسته قیمتی نداره ولی پوله دیگه طلا هم دارم پول رهن یه خونه خوب میشه 

خدا دست و پا و اراده داده ک ازش استفاده کنیم 

هاااا ولی یه روزی بچه دار بشم   باید وکالتی  هم شده به نام بچم شرط حیاتی یه چیزی به نامش بزنه

میگه من دهنم از صب تا شب 🔧🔧🔨🪛🔩⚙️ میشه بخاطر تو وگرنه یه ماشین مینداختم زیر پام از این شهر به اون شهر میگشتم یه خونم میگرفتم میدادم اجاره خرج یومیم در میومد خونه بابامینا پلاس میشدم  ک بعد از این جملات تکراریش از من فحش میشنوه فقط 😁😁😁😁😂ک گومجو بابا زبون باز چاخاااان 



2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حجم اندام

saniay | 11 دقیقه پیش

تایپیک النگو

_celine | 3 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز