خخب دوستای گل منم یکم ازمدیریت دیروزم بگم😉
مادرم تلفنی گفت که قراره بعدظهربیان خونه مون❤️
بعد قطع کردن تلفن چون ناهار داشتیم از دیشب پاشدم یه دستی به سرو روی خونه کشیدم😊 بعدناهارم گفتم وسایل پذیرایی رواماده کنم🙂ببینم چی دارم چی ندارم..من عادت دارم قبل مهمون (چه خودمونی چه غریبه)باید قبل اومدن کل وسایل رومیزغذاخوریم اماده باشه👌
🔅کیک پخته بودم دوروز پیش مقداری اضافه بود گزاشته بودم فریزر دراوردم ولی کم بودبه همسرم گفتم شیرینی هم بخره
🔅میوه هم ملون داشتیم توخونه قشنگ شستم پوست گرفتم خرد کردم اماده گزاشتم توظرف 🔅کمی هم تخمه خریدیم (ذرت هم داشتم خواستم پفیلا درست کنم گفتم تخمه داریم کافیه👌)
🔅هات چاکلت داشتیم توخونه
🔅دوتاپیش دستی خرماهم گزاشتم باچای بخوریم
🔅برا شامم دیدم مرغ نداریم زنگ زدم به همسرم بخره که یادم افتاد افتاد دوبسته ماکارونی دارم ..
چون میدونستم هردومهمونم ناهار برنج داشتن گفتم ماکارونی میپزم که تکراری نخورن🙂که انصافا عاااالی شده بود😋
مقداری هم اضافه اومدبراناهاره امروز😉
🔅زیتون وکاهو هم گزاشتم برا کناره غذا..
(اگه قبل بودسبزی خوردنی هم میزاشتم اما دیدم اسرافه👌)
🔅خرج ما صدوشست تخمه وشیرینی شد❤️باپذیرایی عالی..
(شاید بعضیابگن وسایل پذیرایی کم بود اماچون ماکم خوراکیم اگه تنقلات زیاد بخوریم شام نمیخوریم..😊)