2777
2789
خب واما گزارش این دو روزه ی من 🥰جمعه قرار بود یه عزیزی شام بیان خونمون دو نفر بودند ♥️صبح روز جمعه ...

باکس بندی کردم یه باکس تخصیص دادم برای هدیه از الان تا پایان سال چند بار باید هدیه بدم خرد خرد کنار می‌زارم 

برای فرم کارم باکس جدا گذاشتم 

برای آرایشی بهداشتی 

برای تغذیه در محل کارم بودجه جدا در نظر گرفتم 

برای خرید لباس مجلسی بودجه در نظر گرفتم که یبار پارچه بخرم یبار بدوزم و الی آخر 

برای سفرم همچنین 

الان خیالم راحته که شهریور برم سفر بودجه دارم 

مثلا آبرسان صورتم تمام شده بود رفتم با بودجه خوشگلاسیون یه دونه کرم خریدم درصورتی که قبلاً میگفتم عه چه قیمت خوبی از هرچی دوتا می‌گرفتم بعد می‌دیدم یک و نیم پول جا کرم دادم کرم های قبلمم نصفه مونده 

ولی الان مدیریت کردم تا باکسش پر بشه مجدد برم بخرم 

کلی لباس تو خونه نو داشتم که آوردم دم دست که استفاده کنم و قصد کردم هرماه یه تیکه لباس بیرون بخرم قبلاً در یکماه مانتو و کفش و کیف و شلوار می‌خریدم

مامانم میوه خریده بود سه جا تقسیمشون کردم هربار یه قسمت شسته میشه برای مصرف 

مرتب یخچال نگاه میکنم وسیله های آخر یخچال می‌زارم جلو چشم 



خب امروز می‌خوام از دوتا جاری براتون بگم که چیکارا کردن برای پیشرفت زندگی اشون و بچه هاشون♥️از قدیم ...

و یه اخلاقی که دارن ...پشت بچه هاشونن
بچه هاشون رو..گذاشتن که تا میتونن برن درس  بخونن..و در کنار درس و دانشگاه ... نظام رو هم رفتن که دوتاشون نظامی هستن 👌


یعنی اینطور نیستن که بگن بره خودش پی زندگیش
پشتشون هستن 👌حمایت اشون میکنن از هر لحاظ
و نه اینکه بگن تو بشین خونه ما برات بیاریم 👌
به اونا هم گفتن که باید پیشرفت کنین 👌



اون روز خونه ی ما بودن که پسر بزرگ زنگ زده بود
که رفته بودم خرید ....فلان چیز خریدم ( مربا )

مادر از اینجا داشت خودش رو می‌کشت که چرا پول دادی به  ....خونه امون اون همه مربا بود می‌رفتی بر می‌داشتی 👌
شما از یه شیشه مربا بگیر و برو.....ببین چقدر حمایت می‌کنند عروس و پسر رو ♥️
میگفتم این مریم خانوم  می‌ره خیاطی رو یاد میگیره
دنبالش جاری کوچیک می‌فهمه اینم می‌ره خیاطی یاد میگیره 👌😊



الان که میگیم هر دوتاش خیاط های ماهری هستن 👌
لباس عروس هم میدوزن  و حتی جاری کوچیک کت شلوار برای داماد هم میدوزه 👌یعنی اینقدر پیشرفت دارن تو کارشون
با جرات ادامه دادن
و هر چی کار کردن تبدیل کردن ....



روزی که ازدواج کردم همه اهل فامیل کم و بیش از زرنگی این دوتا جاری حرف میزدن که خیلی مشتاق بودم بیشتر ببینمشون ...اما راهشون دور بود و سالی یکی دوبار می دیدم ♥️



بعدها که بیشتر شناختمشون و باجاری بزرگ خیلی راحتم گفتم زن دایی رمز موفقیت اتون چیه تو زندگی
گفت فقط هر پول کوچیکی اومده دستم دادم به یه تیکه طلا
پولم رو به چیتان پیتان ندادم 👌طلاهام که به صد گرم رسیده اومدم به همسرم گفتم خونه رو ده متر بزرگتر کنیم
باز یکم پس انداز کردم گفتم ...بدیم به یه ملک بندازیم بمونه 👌
هر چی داییت کار کرده آورده مدیریت کردم ♥️
هر در آمدی آورده خونه نصفش رو پس انداز کردم ...با نصف دیگه باز یه کوچلو قرعه گذاشتم
با مابقی اش مایحتاج ضروری رو گزروندیم 👌



تا اینکه خودمون سر و سامان پیدا کردیم به فکر بچه ها افتادم که اونا رو سرو سامان بدم 👌
با اینکه الان پنجاه خورده ای سالش میگه معصومه خانومم
صبح ساعت پنج که بلند میشن بعد نماز دیگه نمیتونم بخوابم
با اینکه سی سال کار کردم و دایم بچه هام میگن که جمع کن
ولی نمیتونم👌



میگم باز غنیمت دیگه ...زمونه ی سختی ....بچه هام گناه دارن ....بچه هاشون هم الحق و انصاف با غیرت و کاری هستن ♥️
دو سال پیش فرزند کوچیکشون ازدواج کرد ....طبقه ی پایین رو خالی کردن ....گفتن بیایین اینجا بشینین و از ما بخورین و برای خودتون جمع کنین 👌
به سالش نکشید ...دیدیم بله ...جمع کردن ماشین صفر در آوردن 👌



مادر پدر چه افتخاری می کردن بهشون ♥️
اون روز هم شنیدیم که پسر بزرگ که هفت سال زندگی مشترک داره ....تونستن خونه بگیرین 👌در بهترین نقطه ی شهر


مینا خانوم هم هر کار کردن صاحب خونه شدن ...از یه خونه ی پنجاه متری شروع کردن....الان که ۲۹سال از زندگی مشترک میگزره ...یه خونه ی چهارصد متری دارن که فقط چهار تا مغازه داره پایین خونه که


تو یکیش همسرش هستن ♥️
یکیش رو دادن به پسرشون که داره کار می‌کنه ♥️
دو تا شو هم دادن اجاره
و خودش علاوه بر خیاطی قالیبافی هم می‌کنه ♥️

هم به خاطر پولش هم به خاطر اینکه بیمه باشه از قالیبافی
الان شاید بعضی از دوستان فکر کنن ...که دارن فقط کار میکنند و به فکر بچه هاشون ♥️



ولی بهتون بگم که بچه ها هر سال پنج دفعه فقط به مشهد و کربلا میرن ...بدون استثنا
هر سال سفر ترکیه دارن با بچه هاشون♥️
هر هفته گردش و تفریح میرن
بهترین لباس هارو می‌پوشند 👌
بهترین و سنگین ترین طلاهارو می اندازن 👌



فرزند بزرگ مینا خانوم که هفت سال پیش ازدواج کرد ...به خاطر کارش پسرشون اومدن شهر تبریز 👌
مینا خانوم زن خونه تمام فکر و ذکرش شده بود دغدغه ی  اجاره نشینی فرزندش 🙁
که چرا باید پسرم ماهی دو نیم ....اجاره بده ( هفت سال پیش دو نیم میداد )



می‌گفت مگه بچه ام چقدر درآمد داره که دو نیم اجاره خونه بده ؟
فردا بچه ام ...بچه دار بشه چطور مدیریت کنه با حقوق کمش ؟
شب روز نشست پشت چرخ خیاطی...مادر شوهرم می‌گفت که صبح ساعت پنج میوفتادن زن و شوهر به قالی تا ساعت نه یک سره می‌بافتن 👌
ساعت نه  دایی می‌رفت مغازه و زن دایی هم می‌نشست پشت کارش 👌بچه ها فکر نکنین که مینا خانوم یه زن مسنی باشه ...متولد ۵۷هستند



همزمان کارآموز گرفت ...بعد که جمع و جور کردن ...👌
قالی در اومد ....از خیاطی که کنار گذاشته بود 👌
به همسرش گفت که باااااااااید یه خونه بگیریم برای پسرمون ....همسر گفته بود از کجا بگیرم ؟


ادامه دارد .....

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


و یه اخلاقی که دارن ...پشت بچه هاشوننبچه هاشون رو..گذاشتن که تا میتونن برن درس بخونن..و در کنار درس ...


که خانوم گفته بود از پول قالی ...از پس اندازمون
اونجا بود که تمام طلاهای ریز و پیز و پول قالی و پس انداز در آمد همسر رو رو ..کردن 👌
به عروسش زنگ زد که عزیزم من به فکر شما هستم که چرا اینقدر بخواین اجاره بدین ؟و جیب صاحب خونه رو پر کنین
بجاش بیایین یه خونه ی وام دار بگیرین
اقساط بدین به جای اجاره ...و متری متری صاحب خونه بشین 👌


به پول شش سال پیش دویست تومن جمع کرده بودن ....که به عروس هم گفتن یه مقدار هم خودت طلا بذار ...به پدر شوهرت میگم دوباره برات میگیره
نگران نباش 👌


صد ملیون هم عروس طلاهای رو گذاشت 👌
تو یکی از منطقه های  شهر تبریز آپارتمان نود متری گرفتن براشون 👌


که فقط پول اجاره ندن
الان همون خونه که با سیصد ملیون گرفته بودن
الان دو نیم میلیارد قیمتش 👌



چندین سال پیش که پدر شوهرش به رحمت خدا رفتند ♥️
خونه ای که عروسی مریم و مینا خانوم رفته بود اون خونه گذاشتن به فروش که بفروشند و پول ورثه ها تقسیم بشه
این مینا خانم  عاقل بجای گرفتن پول از ورثه ها
به همسرش گفت خودمون بر میداریم 👌
همسرش گفته بود چطوری ما سهم اینا رو میتونیم بدیم ؟
پول بزرگی 👌



گفته بود اون با من ....در عرض چند ماه وام جور کرد
باز طلا فروخت ...سهم دو تا از وراث هارو دادند 👌

با چرب زبانی و سیاست و زرنگی اون سه تا وراث رو هم تو دستش نگه داشت 👌 گفت به زودی میدم ...از فلان ملک پدری ام پول میخواد دستمون بیاد 👌


خودش و همسرش کار کردن و کم کم اونارو دادن
و اون خونه ی پدری ...در اندشت مال اینا شد
که پارسال عرروسی پسرش بود 👌
که خونه رو تمام تکمیل دادن پسرشون بشینه
گفتم بشین و برای خودتون جمع کنید ..اجاره ندین تو این گرونی
اینطوری عزیزان 👌♥️

من طلا فروختم آیفون سیزده پرومکس خریدم و اصلا از این موضوع پشیمون نیستم حالم با گوشی خیلی بهتر تا با ...

خیلی ام خوبه عزیزم 

من یقین دارم مرد کوچک من روزی بزرگ مردی میشود که برای دیدن چهره ماه مردانه اش باید سر ، بالا کنم ، برای پسرم...😍 دخترکم دوست داشتنت قشنگ ترین کار تکراری دنیاست...😍
عزیزم منم نظرمو بگمما هم تو اوووج قسط هستیمبا اینکه خیلی مراعات میکردم و الان هم بالطبع بیشتر شده ول ...


چقدر تفاوت داریم

من خیلی جاها از خیلی چیزا که دلم خواسته گذشتم


خیلی از خود گذشتگی ها کردم، 

از خواسته های مهم که شاید خطر جونمو داشته گذشتم

این تربیت اشتباه خانواده و مادرم بوده

خیلی تلاش کردم که بهش غلبه کنم

کمرنگ تر شده ولی خیییلی جای کار داره

آفرین مستقل جان من اینجوری دوست دارم به قول شما بی گدار به آب نمی‌زنیم در واقع بی فکر نیستیم اما حو ...


چقدر زیبا زندگی میکنید

اولویت هاتون سرجاشه،


ماهم چون مستاجریم بیش از ۱۰ساله ازخواسته هام زدم که از هزینه ها کاسته بشه

ولی خب چون همسرم نا امیده  و پیگیر خونه خریدن نیست ، براش اهمیتی نداره و هرچقدر من جمع کن بودم ،ایشون دست بخرج شون عالی بوده



🔥🔥🔥جي جي جي جينگ خب بلاخره موفق شدم 🔥🔥🔥 بعد از يك ماه سخت و پرانرژي بلاخره اون طلاي مد نظرمو جذب كنم 💪💪💪 اينم چالش خرداد من با تاخير

ان شاءالله بيشترش قسمت شما عزيزان با وام ٢٠ تومني تونستم بخرم گوشوار آوا  كادوي تولدم بود و براي دل خودم و بلاخره نيم ست آواي من تكميل شد في ٣٥٤٠بود ٣.٨٠سوت شد ١٥٦٠٠ و يه پلاك دسته دو آوا ١.٢٨سوت شد ٤٧٠٠ پلاكو جهت سرمايه خريدم اما گوشوارو براي استفاده

همه خوش خبر باشيد... ممنونم معصومه جونم و روياجونم و همه ي شما عزيزان .....

@masumehjoon    

وقتی داری  با کسی  درد و دل میکنی مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه مراقب باش که حرف دل رو با کی و کجا میزنی
که خانوم گفته بود از پول قالی ...از پس اندازموناونجا بود که تمام طلاهای ریز و پیز و پول قالی و پس ان ...

معصومه جون چه آدمای خوبی اطرافتون بوده

منظورم اینه که میگین همون اول بهتون گفتن مدیریت کنید

هیچکس به من چنین چیزی رو یاد نداد

میدونم که مثل من کم نیستن متاسفانه

خداروشکر فرشته ای مثل شما و بقیه خانمایی که تجربه هاشونو در اختیار بقیه میذارن، تو این تاپیک هست

خدارو شکر میکنم که تو این تاپیک هستم🥹🙏

اطراف ما هر کی جمع میکرد، رک بگم چشم نداشت یکی دیگه ازش سرتر باشه 


بازم مشتاق خوندن نوشته های قشنگت هستیم❤️😘

🔥🔥🔥جي جي جي جينگ خب بلاخره موفق شدم 🔥🔥🔥 بعد از يك ماه سخت و پرانرژي بلاخره اون طلاي مد نظرمو ج ...

بچه ها عكسها از سايته خودم عكس نگرفتم ببخشيد

وقتی داری  با کسی  درد و دل میکنی مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه مراقب باش که حرف دل رو با کی و کجا میزنی
چقدر زیبا زندگی میکنیداولویت هاتون سرجاشه،ماهم چون مستاجریم بیش از ۱۰ساله ازخواسته هام زدم که از هزی ...

عزیزم همسر منم از این نظر شبیه همسر شماست

ولی من منتظر همسرم ننشستم

تابستون ۱۴۰۱ بخاطر یه موضوعی با املاکی که قرارداد اجاره خونه مون رو پیشش نوشته بودیم تلفنی صحبت میکردم.

اهان … صابخونه اون موقع این خونه رو برای فروش گذاشته بود، بماند که چند نفرم اومدن دیدن و خلاصه معامله ای انجام نشد

یادمه ازش پرسیدم آقای اکبری، آقای رحیمی این خونه رو چند گذاشته برای فروش؟

گفت بالا گذاشته… فلان قدر

شب به همسرم گفتم که من این سوالو از املاکی کردم، قاطی کرد

منظورش این بود که تو که پول خرید اینجا رو نداری چرا ازش پرسیدی؟!

در حالیکه من همون موقع به خرید خونه فکر میکردم، البته فقط فکر

از نظر دارایی واقعا در حد اون خونه نبودیم ولی میدونستم همیشه آدمی تو یه حالت نمیمونه

به لطف خدا کمتر از دو سال از اون تاریخ سوال پرسیدن من، با خونه ای با شرایط خیلی بهتری از خونه اجاره ای تونستیم بخریم.


حرفم به اینه که من به تنهایی مدیریت کردم، همه برنامه ها رو به تنهایی تو ذهن خودم چیدم.

چون همسرمم دوست نداشت چنین بحثی بکنیم، بدون ذره ای ناراحتی ، بدون نیاز به کمک همه چیز رو جلو بردم.


چند وقت پیش همسرم به دوستامون میگفت من اصلا باورم نمیشه 

یا جلو خانواده ش گفت مستقل همت کرد و ما تونستیم صابخونه بشیم

ضمنا اجر و قربم پیش فامیل شوهرم بالا رفته😁

پریروزم میگفت تو زن زرنگی هستی💪😄


حرفای من رو خدای ناکرده از سر کبر و غرور ندونید و نخونید.

من حالا حالا ها کار دارم.

منم مثل همه تو این تاپیک خیلی تغییر کردم

خآنمی یه سوالمن قبلا چند بار وام رسالت گرفتم رتبه اعتباری ام بسیار متناسب بودهالان هر چقدر تلاش کرد ...

سلام عزیزم ، اعتبارسنجی در مرآت یک سال اعتبار داره ولی شاید الان اختلال داره چون من همین یکی دو هفته پیش داخل مرآت اعتبارسنجی انجام دادم .

احتمالا از اعتبارسنجی قبلیتون هنوز یک سال نگذشته و فعلا تا همون سقف قبلی میتونید سفته بخرید و وام بگیرید . 

سلام عزیزم ❤️ انشالله که خیلی زود به اون آرامش میرسینخواستن توانستن هست عزیزم حتما با برنامه پیش برو ...

سلام عزیز دلم ممنونم از وقتی که برامون میزارین🙏🌺 خصوصی براتون پیام گذاشتم💚





میگذرن روزای سخت..
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز