سلام و صد سلام به دوستای عزیزم ❤️
یه سلام گرم و تابستونی به معصومه جون عزیزم...... گلم کم وبیش میومدم میخوندم پست ها رو لو رفتم و بخاطر همین دست ودلم نمیومد بیام اینجا بگم گفتم خانوم های دیگه رو دلسرد نکنم ولی بازم یه تجربه گرانبها نصیبم شد که اومدم باهاتون درمیون بذارم شاید چراغ راه دیگری بشه که شرایطش مثل منه............
اومدم بایه گزارش متفاوت ....متاسفانه متاسفانه😔😔😔
لو رفتم و آقای همسر فهمید دارم پس انداز مخفی میکنم اما و محکم و قوی بامنطق باهاش حرف زدم ولی همینجوری اشکام درحین حرف زدن میریخت چقدر اون لحضه دلم بحال خودم سوخت........
توپست های قبلی گفته بودم که ازحقانی سوتی خرید میکنم یروز که حواسم نبودپیام هایی که ازسایت میاد رو یادم رفته بود پاک کنم و اقا هم دید و آنچنان تشری بهم زد که قلبم توسینه محکم میکوبید دستام میلرزید شروع کرد تند تند غرغر کردن باعصبانیت سرم داد زد اون پول هایی که بهت میدم برای خودت خرج کنی واسه چی جمع میکنی که چی بشه هنوز نمردم که توفکر اون روز رو میکنی......جمع میکنی که بدی به خانوادت جمع میکنی که چی بشه.........
خداشاهده یلحضه قلبم نزد مثل بید میلرزیدم چشاموبستم یه نفس عمیق کشیدم یه صلوات فرستادم اروم زیر لب گفتم یاودود و یا هادی......انگاری یهو قلبم آروم شد دیگه نلرزیدم انگار زبونم باز شد بالحن آروم بدون عصبانیت شروع کردم ازخودم دفاع کردم:
اول به آرام بودن دعوتش کردم بعد رفتم دفترمو آوردم که دونه دونه باذکر تاریخ و ساعت و شماره سفارش نوشته بودم کی خرید زدم بهش نشون دادم گفتم ببین عزیزم خداخودش شاهده یه هزارتومن از پول تو نه ولخرجی کردم نه به کسی دادم قصدم فقط پس انداز برای روزهای مبادا بودبرای روزهایی که روت نمیشه از کسی پول قرض بگیری برای روزی که اگه باردارشدم ( اینجا بغضم ترکید) جلوکسی شرمنده نشیم دست دراز نکنیم منوببری یه بیمارستان خوب،برای روزی که خواستیم خونه رو عوض کنیم ماشین عوض کنیم محتاج و شرمنده کسی نشی .......
کمی آروم شد گفت تاکی میخواستی بهم نگی؟منم گفتم هروقت نیاز پیداکردی قصدم این بود رو کنم منتظر بودم تا به یک گرم برسه بهت اطلاع بدم......( هنوز ۸۰۰سوته)
اینجا باگریه میگفتم :من ازاین زندگی حق ندارم،من مهریه و نفقمو بهت بخشیدم حالا حق ندارم اندازه یه گرم برای خودم پس انداز داشته باشم؟ما شریک زندگی هم هستیم ازصبح تاشب برای کی کارمیکنی؟ اجازه نمیدی من برم کار کنم ولی خودت هر روز به پیشرفت خودت فکرمیکنی و هرچی میخری به نام خودت میزنی...........خودت ماهی ۲تومن بهم میدی میگی هرجور دوستداری خرج کن منم دوست داشتم جمع کنم کاربدی کردم؟؟؟؟فکرکرده بود جمع میکنم به کسی میدم و........
خلاصه اینکه دیگه چیزی نگفت و آروم شد ولی دلم خیلی بحال خودم سوخت .......تاحالا انقد احساس حقیر بودن نداشتم......
بگذریم ببخشید که چیزخاصی برای گزارش نداشتم و خواستم دلیل نیومدنم به اینجارو بدونی معصومه گلم🤍
فعلا تو ۸۰۰سوت متوقف شدم
گواهینامم اومد جلو در
از اون روز که بحث کردیم همسرم رمز گوشیشو عوض کرده و دیگه انگاربهم اعتماد نداره😔
کار درمنزلم خانومه زد زیرقیمت ها و خیلی قیمت هارو آورد پایین منم دیگه دیدم واقعا نمیصرفه وقت مو بذارم دیگه نیاوردم
خلاصه که فعلا متوقف شدم ولی یچیزی توذهنم و قلبم درحال جنگه ذهنم ساکت نمیشه و قلبم میگه امیدت بخداباشه اون خدای ناممکن هاست.........😌🤲 معصومه جونم بدشت به راهنمایی و حرف های قشنگت نیازمندم ......کمکم کن خواهر