یه بودجه ای تعیین شده بود برای این ماه که من مدیریت کنم
اما کارتش تو جیب همسر بود خلاصه که همچین صد در صد هم با من نبود مدیریت ولی خب خرید و.. باهم میریم
تا ۱۳ خرداد عالی بودیم و کلی پول مونده بود
دو روز رفتیم بیرون و زیاد خرج کردیم
جای پارک پیدا نمیشد یه نفر گذاشته بودن جا پارک وایستادع بود میگفت ۱۵۰ میگیرم بزارم پارک کنی شوهرم راحت قبول کرد و دیگه دور اضافی نزد که جا پیدا کنه خودش
یاد ضرب المثل یه دوستمون افتادم که میگفت یکی یکی میکنیم دوتا و شوهرا دوتا دوتا میدن میره
بعد ناهار بیرون خوردیم که شد۵۳۰ چاره ای نبود چون بعد مدت ها بیرون رفته بودیم
شوهرم برای خودش و من لباس خرید شد ۸۶۰
یکم نون قندی گرفتیم شد ۴۵
سبزی گرفتیم ۱۵ شد
تو دوروز نزدیک ۲ تومن رفت
از بودجه تعیین شده ۱/۵ مونده تا آخر ماه و قراره با همون سر کنم البته همه چی خونه داریم و این فقط صرف لبنیات و تره بار میشه
خداروشکر از ماه قبل ۱۳۰۰ موند واس پس انداز که فعلا تبدیل نکردیم و منتظرم یکم بیشتر بشه که باهاش یه تیکه طلا بخرم
الان بقول معصومه جان هرچی دارم تو خونه با همونا شام و ناهار و راه میندازم و اتفاقا آب هم از آب تکون نمیخوره
نخود زیاد دارم مثلا فلافل درست میکنم
با چند تا دونه بادمجون که میخرم کشک خونه دارم میشه کشک بادمجون
یعنی اول چک میکنم غذایی که میپزم موادش دارم یانه