اره همسر منم همممممیشه بهم میگف لباس بخر ب خودت برس
چرا ارایش نمیکنی
چرا ابروهات بر نمیداری
من خودم قبول دارم کلللللی اشتباه داشتم توی این چندسال،
این چند روز تا صفحه ۲۰ تاپیک برگزیده صحبتای معصومه جون ک میخوندم فهمیدم چقد کم کاری کردم منم این وسط
تماااام تمرکزم این بود حالا ک تو شهر غریبم پس باید به هر نحوی صاحب چیزی بشم
هیچ وقت نذاشتم واسم کادو بخره
هر وقت چیزی خرید برام مثل مادر سوگل جان باهاش دعوا میکردم ک چرا انقد هزینه کردی
بهم اصرار میکرد لباس بخر
ولی من واسه خودش و بچم میخریدم واسه خودم نه
واسه مادرش و خاهراش میخریدم واسه خودم نه
تحقیرش میکردم
میگفتم تو یه کارگری هیچ وقت نمیتونی منو ب اون چیزی ک میخام برسونی
متاسفانه خیلی کمالگرام ،،ازدواجمم اصلا بر وفق مرادم نبود یه جورایی میخاستم فقط از خانواده و شهرم دور شم
خلاصه اینکه یادمه یه روز باردار بودم از گشنگی و ضعف از حال رفتم ولی نمیذاشتم بره کمپوتی چیزی برام بگیره😕
کلللی خودم و خودش ارزوی خوردن گیلاس داشتیم اجازه نمیدادم بخره
تا این شد ک یهو دیدم داره قرض بالا میاره
هر روز یکی بهم زنگ میزد طلب پولشو میکرد
سرتونو درد نیارم
تا روزی ک خانم همسایه از صاحب خونه شنیده بود ک پول جلوی خونه رو که هم گرفته😩
روزای خیلی بدیو گذروندم
همون شد تیر اخر
خونواده رو در جریان گذاشتم و اومدم خونه پدرم
ولی بازم از کاراش«خیانت» دست بر نداشته بود
خونمون اوردم شهرمون
یکی دو سالیه میشه گفت ارامش دارم
وزنمو از ۹۲ رسوندم به ۷۰
و کلللللی تغییر رویه دادم
اقا ببخشیدددددد من خیلی حرف زدم😩😩😩😩
خلاصه اینکه ابنجا عنوان کردم یکم شما تشر بزنید بهم چون حس میکنم همزمان با بیکاریش دارم بر میگردم ب خود سابقم😕.
ولی الان با راهنمایی شما و بقیه دوستان تصمیم دارم هر طوری شده ارایشگاه برم و لباسمم بخرم
حتی میخام موهامم رنگ کنم😅
مرسی از همتون🙏❤️