اون ۳ ماهی ک ماشین بنگاه بود ابجیم و مامانم داشتن با اتوبوس کاروان میرفتن مشهد ۱میلیون و ۱۰۰ هم کرایه بود(سال ۱۴۰۰)
شوهرم گفت باهاشون برو و ۳ میلیون هم داد بهم واسه تو دستم
خلاصه ما رفتیم مشهد اونجا انقدر توی حرم اشک ریختم التماس امام رضا کردم
باورتون نمیشه هنوز پام ب شیراز نرسیده بود ک ماشین قولنامه شد و فروش رفت
حالا از بی برنامگیم واسه سوغاتی بگم
من همهههههه ی اون ۳ میلیون رو خرج کردممممم
واسه شوهرم یدونه رکابی و شلوار خریدم
واسه ابجیم نبات و اگه اشتباه نکنم یک مثقال زعفران و ی کیلو زرشک و انگشتر برای دخترش
واسه دختر ۳ساله ی داداشم ی شلوار خریدم ۲۰۰
واسع ۴تا خواهرشوهرام هرکدوم ی بسته نبات
ی بسته زعفران و ی انگشتر برا بچه هاشون
واسه مادرشوهرم مومیایی.نبات.زعفران.هل. زرشک.پارچه تبرک. و ی جوراب برای پدرشوهرم
خلاصه ک ۳میلیون رو الکی الکی واسه بقیه دادم سوغاتی و هیچ کدوم هم وقتی از سفر برگشتم برام چیزی نیاوردن
اما ابجیم شوهرش۵میلیون داده بود بهش فقططط ی شلوارک برا پسرش و ی شلوارک واسه شوهرش و ی بسته نبات و زعفران برای مادرشوهرش خرید و تمام
کلا ۱میلیون خرج کرد ۴تومنش رو برد داد ی النگو کرد دستش
@masumehjoon