عزیزممممم
من ی خاله دارم شوهرش زیاد اهل کار نیست
مثلا ی ماشین میخرید چن ماه کار میکرد
میفروختش ی مدت بیکار باز ی ماشین درب داغون اما گرون میخرید
اوایل ازدواج خاله م تو خونه پدرشوهرش بوده با ۶تا خواهرشوهر مجرد
ی شب شوهرخاله با پدرش دعوا میشن و پدرش تمام وسایل اینارو پرت میکنه تو کوچه
یکی از همسایه ها دلش میسوزه و بهشون پناه میده چن ماه
بعدش اینا اشتی میکنن و باز برمیگردن اونجا
اما این بیرون انداختنه جرقه بزرگی میشه ک خاله م تغییر کنه
توی حیاط پدرشوهر ی زمین بهشون میدن و اینا کم کم میسازنش
اما خاله م از هزار تومنش نمیگذره ذره ذره جمع میکنه لباس نمیخره از مال خاله های دیگه استفاده میکنه
ببشتر وعده هاشو میومد خونه بابابزرگم با بچه هاش و از شکم و لباس و تفریح و خیلی چیزاش گذشت
چن سال پیش ماشین سنگین شون رو میفروشن چون شوهرش زیاد کار نمیکرده و میندازن بانک
روش ی وام هم میگیرن حدودا ۱۰ سال پیش
ی خونه توی شهر خرید ۱۹۰ میلیون تومن
تمام دار و ندارشون رو دادن ی خونه ۱۳۳ متری
و خودش با وجود دیسک کمر نشست قالی بافت و خرج خونه رو از این طریق میداد
شوهرش جز اون توی ی اداره هم کنتور نصب میکنه
حقوق شوهرشم کامل میرفت جای قسط
الان چندین ساله خداروشکر ی خونه تو حیاط روستا پدرشوهرش دارن
ی خونه تو شهر ک الان بالای ۴میلیارد قیمتشه
با شوهر کم کار واقعا این همه پیشرفت غیر ممکن بود
@masumehjoon