.
معصومه جان تمام اینایی ک گفتی منو یاد مامانم انداخت
ک الان بزرگترین درس عبرت منه
بابای من شغلش ازاده مغازه اجاره ای پول اب و برق تجاری خالص چیزی ک براش میمونه ۱۰ تومنه یه زمانی روزگار مث الان نبود
خداشاهده ک مامان من سال ب سال تغییر دکور میداد ک مبل و فرش و این چیزا ها
انواع بانکه گل مصنوعی مجسمه های دکوری ظرف و ظروف و تمام اونایی ک حقوق بگیر و وضعشون از ما خیلی بهتر بود منتظر میشدن مامانم تغییر دکور بده یه صفایی به خونه هاشون بدن
عموم اینا اون زمان و الان وضع خوبی داشتن خیلی خوب
ولی زن عموم از سادگی مامانم سواستفاده میکرد
مثلا میگفت فلانی تو خیلی خوب پیتزا درست میکنی من بلد نیستم
در صورتی ک اون موقعا اینا اصلا رنگ پیتزا رو تو خونه خودشون ندیده بودن مامانمم ساده هی درست کن دعوت کن حتی همین خونه عموم برای اینکه قبض آب خونشون زیاد اومد پمپ اب رو باز کردن و بچه هاش با قطره آب حموم میکردن
حتی حمام ام میخاستن دل سیر بکنن میومدن خونه ما ک ۶۰ متر بیشتر نبود
خلاصه ک اون روزا رفتن الان بابام بخاطر بالا بودن اجاره ها مجبور شد مغازه رو تحویل بده
و با این سن میخاد بره شهرستان کار کنه
الحق ک گفتی مرد کارگر و زن بنا ک بابام با این سن بیمه نداره همین مامانم میخاد بره سر بزنه به مادرش ک خدا شاهده پول اسنپ نداره من و خاهرام اسنپ میگیریم براش
دریغ از یه جفت گوشوار یدونه انگشتر هیچی
اگر پس انداز مخفی داشت کنار ریخت و پاشاش الان اینجور نمیشد ک حتی ب بابام رو بزنه برای پول تاکسی ک آیا بگه دارم یا ندارم