ما همه باهم رفیقیم

وای حنا امشب خونه ی پسرعموی همسرم بودیم خانمش گفت پاییز امروز رفتیم انقلاب کتاب دست دوم ۱۰تومن و۵۰تومن بودن🥲🥲🥲🥲چهار اثر رو برا پسرش خریده بود۵۰هزارتومن نوی نو بود یه خط روش نداشت🥲 شوهرش بنده خدا شب کارهست وکارش سخته نمیشه زیاد برن گفت میای باهم بریم گفتم اکی دلم خواست برم ببینم 😍😍😍😍 الان کل مغزم تو انقلابه🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سلام عزیزمم

من رفتم 

عاشق اونجاهستم

کتابخونه های قدیمی داره 

کلی کتاب با قیمت مناسب و نو و دست دوم هست حتی کتابهای کم یاب هم گیر میاد😍

حتما تونستی برو

پاییز 

من نمیدونم چرا یادم میره نصف پیام رو و دوباره باید بخونم 

شاید چون مباحث محتلفی رو توی متن مینویسی یا حافظه م یاری نمیکنه 

اگر جواب دادم و چیزی از قلم افتاد پیشاپیش ببخشید

پاییز جون 

عالی که کیان انقدر خوش ذوقه و علاقه داره و اینکه میذاری تجارب مختلفی رو کسب کنه و حمایتش میکنید خداقون به تو و همسرت

بلا از کاوه مهربون ناز دور باشه

چقدر شیرینه این پسر ماشالله بهش

هرکس به جوریه دیگه من با نوشتن خاطرات تخلیه میشم اما نمیرم دوباره بخونم و اتفات تلخ گذشته رو که ننوشتم توی ذهنم چنان هک شدخ که اصلا یادم نمیره

خداروشکر کن یادت رفته اون خاطره ها رو

پاییز امروز مامان و بابام خیلی ازم خواستن بچه دارشم فکر میکنن خودم نمیارم 😔مامانم گفت کاش ما نمیریم و بچه تو رو ببینیم😭

پاییز نمیدونم شاید چون بچع ندارم 

دوست ندارم بچه داشته باشم

انگار اصلا جای خالیش رو تو زندگیم حس نمیکنم

دلم میخواد تنها دغدغم بابام مامان همسرم خواهرمو بچش باشن 

انگار تمرکز کردن روی یه آدم دیگه و وارد این دنیا کردنش برام خیلی سخته 

ولی آخه من چجوری بگم به خانوادم که من نمیتونم بچه دار شم😔

خیلی وقت بود منتظر چرتکه بود و منتظر بودیم شروع شه قسطامون زیاد هست ولی حنا دلم نمیاد من کسیو نداشتم راه نشونم بده زمینشو داشتم وبشدت اطلاعاتم نسبت به همسنام پایین بود چون تو محیط خیلی بسته بزرگ شدم اینو زمانی که رفتم دانشگاه فهمیدم ولی دلم میخواد کیان باز بزرگ شه  رشد کنه تلاشمو میکنم که بروز باشم بچم آسیب نبینه.

سلامت باشی عزیزم.♥️آره یهو چشمم خورد بهشون وپاره کردم... من اینجا که حرف میزنم مغزم آروم میشه...

الهی بمیرم😔😔😔😔😔خیلی ناراحت شدم با حرف مادرت😔😔😔😔 حنا من میترسم نظر اشتباه بدم ولی بازم حرفمو میزنم تو خودت تجربت بیشتره میدونم که درست پیش میری یا اگه شد با مشاوره مشورت میکنی نمیدونم اطرافیان تا چه حد میگن بهت و کلا برخوردشون چجوریه ولی همیشه اولش سخته وقتی واقعیت رو بفهمن یه مدت تو ذهنشون پر رنگ هست ولی کم کم واکنشاشون کم میشه.

حنا همین که مامانت این حرفو میزنه یعنی مهربونه من حتی بارداریمم روم نمیشد به مادرم بگم حس گناه داشتم حس اینکه کار بدی کردم همین الان با نوشتنش تپش قلب گرفتم حتی پریود که شدمم تاچندروز بهش نگفتم ولی همیشه به داداشم که پسر بود میگفتم....الهی خدا دعای مادت رو بشنوه 🤲🤲🤲

من خودمم همینطوری هستم🤣🤣🤣🤣🤣🤣بعضی وقتا وسط نوشتن برمیگردم از اول پیام رو میخونم🤭🤭🤭 یاحتی برام پست میذارین میگم پست خودم چی بود که اینو نوشتن یادم میره چی گفتم🤣🤣🤣🤣🤣

من فقط یه بار رفتم ولی الان چون بیشتر با کتاب آشنا شدم حتما میتونم چیزای خوب بخرم اصلا انقد خوشحال شدما چون واقعا انقد خرج واینا داریم متاسفانه بودجه ای برای کتاب نمیمونه اینطوری راحت میتونم کناب بخرم😍 خانوم پسرعموش گفت تو راحت میتونی کتاب خونه درست کنی تو خونه که من نمیخوام هزینه کنم چون یه قسمت از کابینت رو بجای دکوری(علاقه ندارم واقعا) من کتاب چیدم انشااله خونه بزرگ بخرم کتابخونه متناشب با دکور خونه بسازم😍 هروقت تونستین برام چندتا کتاب بنویسین که برم انقلاب بخرم😍😍😍

بنظرم حست طبیعیه منم وقتی کاوه اومد این حس رو داشتم انگار عادت کرده بودم که فقط با کیان باشم وهمه چی کیان باشه حتی میگفتم خدایا دارم درحق کیان کم کاری میکنم بنظرم بخاطر عادت هست وطبیعیه‌‌.یا انقد که مهمونی نمیاد برای شب موندن و روتین روزانمون مثل همیشه سرجاش هست یه موقع مامان وداداشم که میان حس میکنم جو بهم میریزه نظمم بهم میریزه... 

حنا همین که جای خالیش رو حس نمیکنی بنظرم خوبه ونشون میده کیفیت زندگی مشترکتون خوبه و شاغل بودنت هم خیلی موثر هست عشق بینتون که خیلی مهم تر از همه چیزه 🧿🧿🧿♥️♥️♥️

واقعا نمیدونم باهمسرت مشورت کن ببین نظرش چیه.یه دکتری بود که اصفهان یا تهران میگفتی دقیق یادم نیست کاش اونو پیگیری کنی.

داشتم با داداشم چت میکردیم گفت بفروش بیا آمل زندگی کن منم گفتم من اونجا رو دوس ندارم ورنگ آرامش رو ندیدم میگه اونجا کسی نیست به دادت برسه... پشیمون میشی... گفتم من ۲۲سال تو آمل زندگی کردم آرامشی که تهران داره هیچ جا نداره واقعا آب وهواش رو دوس دارم (ما چون شهرستان تهرانیم) کلا اینجا هواش بهتره وشلوغی خود تهران رو نداره... گفتم آرامش مهم ترین چیزه... دو روز میرم شهرمون دلم برا تهران تنگ میشه ولی چندسالم نرم شهرمون دلم تنگ نمیشه.

سلام افسانه جان 

حال کاوه چطوره بهتره؟ 

بچه ها وقتی مریض میشن خیلی سخت میشه 

الهی کاوه عزیرم چقدر دلم یک بچه کوچیک خواست با شیرین زبونی های خاص خودش 🧿🧿🧿🧿هزار الله اکبر از برادرش هم باهوش تر میشه 

کلاس چرتکه خیلی خوبه بازیکلا 

نظم زندگیتو‌دوس دارم 

خاطرات بد نباید ثبت بشن خوشحالم پاره کردی و اولین قدم در فراموشی رو برداشتی اونجا که گفتی نمیتونستی و میترسیدی به مامانت از باردار شدنت و پریودی بگی معلوم میشه چقدر از هم فاصله داشتید😔

چقدر خوبه کتاب فروشی انقلاب و چقدر خوشم اومد از اون قسمت اشپزخونت که گفتی منم دقیقا یک ویترین کوچیک  گوشه اشپزخونه دارم به فکرم رسید چه فکر خوبی کتاب بچینم اونجا 

به نظر منم ارامش آسایش و امکانات تهران رو ول نکن که بری آمل ما ترکا ها میگیم زن اهل همون شهره که شوهرش اهل اونجا ست 

البته یادمه میگفتی شوهرت هم شمالی هست اما خب بعد ازدواج تهرانی هستید 

سلام سارا جونم خوبی؟لیا خوبه؟

کاوه شکر خدا خوبه فقط همون شب نق زدبخاطر گرفتگی بینیش بوده که بردم دکتر بهش آزیترو داده وگوشاش رو هم چک کرد خیالم جمع شد.آره خودم حس میکنم از کیان باهوش تره خیلی هم مهربون تره دلم میسوزه انقد هی آدمو بوس میکنه اگه کیان رو تشویق کنم یا بوس کنم سریع میاد بغلم میکنه بوسم میکنه دلم یه جوری میشه میگم نکنه براش کم میذارم که اینطوریه🥺 کیان اصلا اینطور نبود ونیست با همه ی مهربونیش یه سرتقی و تخسی تو وجودش داره خیالمو جمع میکنه🤣🤣🤣🤣کاوه قلدر مهربونه🥺

یعنی انقدر کیان باید شبیه من باشه!!!!🤣🤣🤣علاقش به ریاضی و چرتکه و نوشتن...دقیقا عین خودم دیروز میگفت میخوام کتاب جدید بنویسم: مارها موش میخورن🤣🤣🤣🤣دقیقا همین جمله رو نوشت 🤭 منم همین بودم عاشق نویسندگی و داستان ونمایشنامه برا خودم دکلمه میگفتم خونه رو که تمیز میکردم رو ایوون وامیستادم دستامو باز میکردم از خودم شعر میگفتم ومثل دِکلمه😁خلاصه یه نقطه چین خل تمام عیار بودم 🤣🤣🤣🤣

اووووو چقد آرزو داشتم برم تو تلویزیون وبرنامه کودکا😁 الان کیان هم دوس داره هی میگه مسابقه ی کتاب شیرین رو شرکت کنم چجوری برم اونجا حرف بزنم🤭

سارا گفتی خواهرت مدرس چرتکه اس؟ الان کیان که رفت همون جلسه اول گفت تا ۵۹به انگلیسی تو دفترشطرنجی بنویسن خب بچه حروفا رو شاید بلدنباشه؟ برام جالب بود کیان و یه دختره ۴ساله داشتن مینوشتن من با کیان کار نکرده بودم... از خواهرت میپرسی که همینه روشش؟ 

فدات شم♥️اهووووم خیلی زیاد فاصله داریم من هیچوقت نداشتمش. من همینطوری مغزم داغون هست و البته اون دفتر رو چندین سال بود که نخونده بودم یهو چشمم خورد بهش گفتم اصلا لزومی نداره که وجود داشته باشه یه موقع چشم بچه هام بخوره بهشون ذهن اوناهم خراب شه.

آره  تو هم بچین😍اگه برم انقلاب عکس میگیرم اینجا میذارم😍

نه اصلا هیچوقت نمیرم آمل همین گهگاهی برم چندتا آدم ببینم بسه و شوهرم اصلا نمیتونه اونجا زندگی کنه اصلا اونجا رو دوس نداره آره همسرمم اصالتا مازندرانیه. الان اینجا همه ی امکانات فراهمه ولی اونجا چی برای یه دکت باید در به درشم(میدونم اونجا هم داره همه چی)ولی چون من تو امکانات جفتش رو دیدم دیگه اونجا به چشمم نمیاد. واینکه تهران خونه داشته باشی همه چی ارزونتر از جای دیگس...آمل که بودیم شام دعوت شدیم جایی بعد دست خالی نمیرم(البته بعضی جاهارو) گفتم چی بخرم دست خالی نرم گفتم روغن و مایع واین چیزا ببرم باز کنسل کردم چون دیده بودم خرید کرده بود.... گفتم یه سر برم بازار برا پسرش لباس بخرم...قیمتا خیلی بااینجا فرق میکرد🤦  داداشم اومد اینجا کت وشلوار خرید میگفت همینو باید تو آمل ۱۰-۱۲بخرم...

شمال برای گهگاهی تعویض روحیه عالیه که میرم ومیام.

آره عالی هست 

منم چون بابا و مامانم سواد نداشتن و پول کافی نداشتیم بزای خریدن کتاب های درسی همیشه اطلاعاتم حتی دایره لغات فارسیم خیلی محدود بود 

بخاطر همین الان سعی میکنم که بیشتر بیشتر یاد بگیرم

بقول سروش صحت هرچی بیشتر میفهمم بیشتر میفهمم که نمیفهمم🤪یه چیزی تو همین مایه ها بود حرفش

من حقیقتا فکر میکنم مامانم بیشتر بخاطر بستن دهن فامیل دوست داره من بچه دار بشم چون همه زنگ میزن و جتی داداشام ازش میپرسن

راستش اگر روزی هم بچه دار نشیم کلا تصمیم گرفتم بگم خودم نمیخوام چون اگر مشکل از خودم بود دلم نمیخواست همسرم جایی بگه

خب به خودم امیدوار شدم🙃

دقیقا منم عین خودت... یه مجله ی خانواده سبز میخریدم صدبار میخوندم☹️☹️☹️☹️حالا کیان داره تشویقم میکنه مامان برو کار کن مهندس شو🤣🤣🤣🤣مامان چی شد که مهندس نشدی🤕🤣🤣🤣🤣بابانذاشت؟میگم نه بابایی همیشه کمکم میکنه من تصمیم فعلا اینه خونه باشم کنارشما🤪🥴🥴 ای نترکی بچه که انقد کپی خودم نباشی قفلی میزنی🤦🤦🤦🤣🤣🤣

دهن فامیل بسته نمیشه اولی بیاری میگن دومی رو چرا نمیاری چرا دختر نداری چرا پسر نداری بیخیالشون همون نگی بهتره زندگیت خوبه همین که عاشق همین خودش کلیه😍😍😍 حنا چقد بامعرفتی😍😍😍😍