سلام بچه ها
امروز منم با زنگ صدای گوشیم ساعت ۷بیدارشدم تا ۷٫۱۰دقیقه مدام زنگ الارم رو به عقب مینداخت بلاخره پاشدم شعله سماور زیاد کردم و فلافل برای لیا سرخ کردم مینی ساندویچ و میوه اسلایس و اجیل براش گذاشتم ، قمقمه ابشو شستم و برنامه کیفش نگاه کردم همه چیز رو گذاشته بود
بیدارش کردم امروز زود با صدا زدنم بلند شد وقتی تو اشپزخونه داشتم قمقمه اش رو میشستم مدام صداش هم میزدم یهو رفتم اتاقش و دیدم کسی نیست دیدم تو سالن پشت مبل ها قایم شده و منو میخواست بترسونه الکی خودمو زدم به اون راه که ندیدمش تا بتونه منو بتروسونه موقع برگشتن به سالن با صدای بلند منو مثلا ترسوند منم الکی نرسیدم بغلش کردم و گفت زود سرویس و مسواک و لباس بیا صبحانه
کیک یزدی و جای براش ریختم خورد و با باباش رفتن
منم صبحی تا ده همه کار خونه رو تموم کردم ، مواد دلمه برگمو رو حاضر کردم با تی وی کانال ترکیه برنامه کانال ستار ترکیه نشستم تو سالن و دلمه پیچیدم تا ۱۲
گذاشتم بپزه ،
لیا اومد کلی خورد و خوشحال شد
عصر یک دوش گرفتم ساعت ۴،از حموم در اومدم دراز کشیدم کمی با گوشی که یهو تو دستم گوشی خوابم برده بود
۶عصر لیا با کلمه حوصله ام سر رفته نق زد و منو بیدار کرد ،پاشدم ظرف های ناهارم مونده بود ،بهش گفتم تو اسباب بازیا رو جمع کن من ظرفا رو حاضر شیم برو کوچه دوچرخه سواری
همین کارم کردیم ،مرتب کردن خونه ،آب ریختن تو سماور و جوشوندن اون ،بردن زباله ها ،
کمی دوچرخه سواری کرد منم نشستم مراقبش
فردا لیا اردو داره کمی دلمه برای اردوش نکهداشتم و الان به حامد زنگ زدم بیاد بریم برای اردوش خرید کنیم