من جون دخترم یک ماهه بود مامانمدمهاجرت کرد خیلی حیلی تنها شدم علایم چند برابر شد
روزی نیود گریه نکنم اونم زیااااددد احساس نا امیدی شدید ، احساس غیر مفید بودن ، خونه دیواراش حس خفته شدن میداد بهم دوس داشتم برم بیزون نمیتونستم حس میگردم یه زندانی بدبختم چند بار نوبت روانپزشک گرفتم اشتباه کردم نرفتم خیلی سخت بود خیلی الان یکم بهترم ولی زود عصبی میشم خیلللی زود رفتم و بهم دو تا قرص داد