اومدم خونه پدرشوهرم ، تنها نباشم، حوصلهمسر نره
پدرشوهرم بخاری روشن کرده, در و پنجره ها رو هم بسته، میگم گرمم هست.... میگه برو تو اتاق ، پنجره رو باز کن بشین....
خب اگر میخواستم تو خونه بشینم دیگه دلم درد میکرد بیام اینجا!!!
خواهرشوهرمم گفت شام دور هم باشیم، زشته برم خونه ، بعد بگن قهر کرد ....
وای دارم تبخیر میشمممم