2777
2789

از یه خانواده پولدار بودم همه چیم سر جاش لباس مسافرت حتی خارجی ماشین خوب بهترین امکانات همه چی.داشتم بیست سالگی یه روز بابام گفت یه خواستگار داری خیلی عالیه اخلاقش تعریفش میکنن بیان صحبت کنید منم عشق ازدواج بودم سریع اوکی دادم پسره خونه نداشت ماشین نداشت حتی باباش هم ماشین نداشت بابای من ماشینش لکسوز هست اول گفتم نه بابا پول نداره بابام گفت پسر خوبیه من خودم کمکت میکنم خونه داد ماشین داد جهاز کامل داد جشن عقد هم گرفت 

شوهرم اخلاقش معمولی هست اونقدر عالی نیست ولی من و دوست داره الان احساس خوشبختی نمیکنم مخصوصا از وقتی که داداشم‌زن گرفته همون رفاه و الان زن داداشم داره ولی من نه زن داداشم با پول بابای من بهترین لباس ها خوراکی داره همین‌طوری فقط خرج میکنن خیلی خودم و مقایسه میکنم با اون هیچ وقت جون مامانم با زن داداشم بد. رفتاری یا حسادت نمیکنم چون اون مقصر انتخاب اشتباه من نیست خیلی باهاش خوبم از درون اما خودم و نابود کردم 

حالا بیا و ببین اعتماد به نفس مادرشوهرم و که فکر میکنه پسرش بهترینه و ما از خدامون بود حالم از مادرشوهرم بهم میخوره 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چند سالته ؟؟اونقدق ک داداشت از بابات  ئسهم داره توهم داری بگیر خب

۲۳ دوست ندارم از بابام بگیرم کاش شوهرم پولدار بود من حتی خونه شوهرم هم نیستم خونه ای که بابام داد زندگی میکنم 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز