امروز اومد خونمون با زنش عید دیدنی هی دستشو مینداخت دور گردنم و میگفت وای گردنت قد دوتای دست منه!
با زنش میخندیدن!
بعد بازومو گرفت دور دستش باز یچیزی گفت و خندید
انشگتان باد کرده چای گرفتم جلوشون هی خندید ب دستام
و دید ناراحت شدم اخرش گفت خواهرمی این حرفا چیه ناراحت نشی ها ولی خیلی چاق شدی!
خیلی ناراحت شدم ب حدی ک الان سر نماز گریه کردم 😭
به این حرکتا میگیم شوخی خرکی
شاید شوخی میکرده
شوخی های بی نمک🫠
من جات بودم خودکشی میکردم واقعا طاقت چنین رفتاری رو ندارم
و واقعا همینطوری بی دلیل دل میشکنیم وحق ناس میوفته گردنمون
اخرین حرکتش وجب گرفت بازومو گفت ببین قد وجب منه و من بغصم داشت میترکیدددد باردارم و تنها یبار همراخم نبود اولین بار میان خونمون نکرد ی شیرینی بگیره دستش بیاد! خودشو نهار انداخت با بدبختی پختمو و پذیرایی کردممم ولی اخرشم گریمو دراورد و گفت ناراحت دنشی ها
همینکه تو این وقت و ساعت گریه کردی سر نمازت خدا حتما جوابشونو میده و منتظر کارما باشن
تو هم زبون داری دیگ یچیزی میگفتی
ما هم گذروندبم این روزارو🥺
عزیزم مردا همین طورن ناراحت نباش
خیلی خره ولی میخواسته شوخی کنه میخولسته سر به سرت بزاره داداشای ماهم همینن ماهم جواب میدیم
ادم از داداشش که به دل نمیگیره .میخواسته جلو زنش بگه خیلی باخواهرم شوخی دارم و صمیمیم
اما خوب اصلا نحوه شوخیش خوب نبوده حلو زنش
الهییییییی
راست میگی چاقی خیلی بدهستش
ولی داداش خوشمزه ات روبایدجمع میکردی
بگوخرجم باتوزن داداش بودالان استخون هم نداشتم
من الان خیلی حالم بده.دخترهمسایمون داییاش گفتنش بیا بریم بیرون غذا بخوریم اینم رفته باهاشون بعد بردنش بیرون شهر دوتایی دختره رو لت و پار کردن بعد اوردنش خونشون و تمام وستیل همسایمون رو شکوندن.از استرس هیچ حالم خوب نیس بیچاره دختره بیمارستان بردن از بس کتک خورده
