زن داداشم یه مدته رفته خونه پدرش
به برادرم میگم برو دنبالش میگه میخوام صدسال سیاه برنگرده
و نمیخوامش
اما مدام تو فکره
اصلا حرف نمیزنه
آنقدر سیگار کشیده که میترسم ریه شو از دست بده
نمیدونم اگه نمیخوادش پس این حال و روزش چیه
زن داداشمم امروز زنگ زد که سند ازدواج و مدارکمو بیارین میخوام بعد تعطیلات درخواست طلاق بدم
به داداشم گفتم گفت خب به درک
اما از صبح تاحالا انگار اصلا تو این دنیا نیست
انقد عصبیه که نمیتونیم یه کلمه باهاش حرف بزنیم
بنظرتون چه مرگشه؟
هر دوتاشون مقصرن ولی داداشم یکم بیشتر
منم میترسم به زن داداشم زنگ بزنم
ولی از یه طرفم حس میکنم نبودش داره داداشمو اذیت میکنه
یه بچه م دارن