نمیدونم چرا اینجوری شدم منتظرمیکی چیزی بگه پارش بکنم
امروز په بار فقط زدم تو سر خودم بس مامانم عصبیم میکنه
دلمم نمیخاد اما عصبی میشم
اخه مادر من هزار بار گفتم به وسایل من دیت نزن شاید من نخام تو شو رت خونی منو از کمد بکشی بیرون
صب تا شب سرکارم جنازم میرسه خونه بیهوش میشم هروزم باید س ساعت دنبال گوهم بگردم بس که دست میزنه به هرچی