من یه خواهرشوهر مجرد و دوتا متاهل دارم. پدرشوهرم را دیروز به خاک سپردیم. وقتی منتظر بودیم تا غسلش بدن دخترخواهرشوهرم یه سره هی میگفت خالم تنها شد و باید خونه باباجون را بفروشیم با یکی یه دوطبقه بخریم که تنها نمونن منظورش ما بودیمدلم میخواست بزنم تو دهنش.
ما مستاجریم البته خودمونتو روستا خونه داریم که دادیم اجاره. پارسال میخواستیم بفروشیم بیایم خونه پدرشوهرمو خراب کنبم دوطبقه بسازیم ولی مادرشوهرم قبول نکرد. حالا هی این حرف مفت میزنه.
چی بگم بهش به نظرتون😤
بزارید حالا چهل روز بگذره بعد
هیچی دنبال شر هستن
اینها داغن یه حرف می زنن بگو آدم زنده وکیل وصی نمی خواد
یا بگو به نظرم باید کنار دخترهاش که مواظبش باشن!
هیچی
مگر او چیکارهست
اصلا به اون کاری تداشته باش ولی حواست باشه شوهرت رو شست و شوی مغزی ندن
خب دختر مجرد کجا زندگی کنه ،درامدش کجا بود حداقل اا زمان ازدواجش خونه پدرش بمونه بعدش تقسیم ارث کنید،
خب مادرشوهر که داری چرا میگه خالم تنها شد
عزیزم شما رو سننه که راجع به ارث حرف بزنی؟!حد خودتو نگه دار که جواب بدی میگیری ازشون
ب این نتیجه رسیدم بعده ها یه قرونم ارث به جا نزارم ، استفاده کنم تا تهش
منم خواهرم مجرد هست پدرم فوت شده
بامادرم تنهایی زندگی میکنن
ماهم دورا دور هواشون رو داریم
به این نتیجه رسیدم اینجا هیشکی متنو درست نمیخونه، اسی گفته که در زمان حیات پدرشوهرش میخواستن بکوبن، دوطبقه بسازن مادرشوهرش نذاشته، حالا که اونا تنها شدن خواهرزاده شوهرش مدام میگه باید خونه رو بفروشن
