2777
2789

یه دختری بود باهم تو مجازی اشنا شدیم زندگیمو گذاشتم به پاش همه چی برلش گرفتم میگفت من خوشبخت ترین دختر دنیامم از اونجایی که کار نداشتم گوشیمم براش فروختم حتی کت و شلوارم رو بالای ۵۰ میلیون خرج کردم براش تو دوسال خلاصه هر گونه ازادی دادم براش گفتم دختر بودن با پسر بودن فرقی نداره میتونی ازاد باشی و اصلا هیچ گیری نمیدادم براش چون نمیخواستم اذیت بشه خودشم دوست داشت اهلاقامو خلاصه بعد دوسال و چهار ماه دعوامون شد و دنبال بهانه بود رفت اینم بگم من تو این مدت جواب سلام دختری رو ندادم حتی نگاه هم نکردم ولی اون چرا ... راستی اهل سیگار گل و مشروب و کوفت و هیچی نیستم

بدجور دوسش داشتم خیلییی هعی میگفت برام قدم بر نمیداری بهانه رفتنش این بود نمیدونست چقدر قرونی هست یک هفته بعد رفتنش خونه گرفتم البته من هنوز جوانم و ۲۴ سالمه 

الان کاملا روانی شدمممم چطور بیاد پیشم دارم از دوریش میمیرم و چند بار خودکشی کردم هر قرصی میخورم درسته بهم کلی فحش داده ولی دلم میخوادش😭😭😭😭😭

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



فقط اینو بدون هیچ کس تاکید میکنم هیچ کسی انقدی ارزش نداره جون خودتو به خطر بندازی 

بعضی دردا تو زندگیامون هست میگیم غیر قابل تحمله اگه فلان درد و غم و تجربه کنم قطعا می میریم 

بلکه نمی میریم حتی قوی تر هم میشیم 

وقتی خدا دردی و میده توانش و هم میده

ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما
تو یک شهر بودید؟ حضوری چقدر دیدینش اینارو میپرسم چون برای جواباش دلیل دارم

اره تقریبا دوسال و نیم کنار هم زندگی کردیم هر دو روز یبار میدیدمش و رابطه مون خیلی جدی بود 

  اومدم با کوله باری از تجربه ولی فک نکنم دلت کتک بخواد نه؟    

همونی ام که عاشق هرچی و هرکی  که شد,غرق هرچی و هرکی که شد,شکستنش-زمینش زدن و خنجرشونو تا اعماق قلبش فرو کردن;) همون بچه اولی خانوادم که همه سختگیریا روش امتحان شد-همون بچه زرنگ کلاسم که شاگرد اولی تنهایی به دلم نمیچسبید-همون المپیادی ام که به بغلیش تقلب میداد-همون رفیقه ام که همه واسه منفعت کنارش بودن- همونی که شر و شور بود پر از نشاط و زندگی  بود-همونی ام که زانوهام پر زخم افتادنه قلبم پر درد گول خوردنه مغزم پر تکرار شکستنه...خلاصه که من اونی ام که خواستم خلاص کنم این من خسته رو ولی حتی مرگم منو نخواست:)        من همون بچه پررویی ام که از اون نخواستنه به بعد وایسادم رو پاهای خستم خندیدم با همون درد قلبم و تصمیم گرفتم که بجنگم...من اونی ام که مونده تا تبدیل به کسی بشه که نزاره لطافت دخترا به خشم عشقشون به نفرت و برق نگاهشون به ظلمت نا امیدی تبدیل بشه...  اره رفیق من موندم که خلاف جهت طوفان بدون هیچ همراه ولی با لبای خندان حرکت کنم موندم که اگه قراره یه نفر تغییربده دنیا رو ظلمو بکشه و حقو برپا داره = اون یه نفر من باشم:)                                        حالا که اخر امضامی اینم بدون من همونی ام که خیلی عاشقتم رفیق  کم نیار  بترس ولی شجاع باش  تو ام بمون و بیا و حتی با یه دعا واسه من,کمک کن بشکنیم گردن سرنوشتی که داره واسمون بد مینویسه^^
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز