😏😏😏 بعدش باید قانعش کنی که دوره کهنه مشما گذشته و پوشک اختراع شده... ولی چون مامانش بچه ها رو کهنه میکرده ، پس نیازی به خرج اضافی و پوشک نیست😕
اگه برات پیش اومد و کار مادرشوهرت بود بهش بگو مامان جان من نمیرسم بشورم، آخر هفته ها برا شما میارم زحمتشو بکشید.. من بعد ۲ ماه ور ور کردنای مادرشوهرم اینجوری دهنشو بستم
حالا مونده دختر...
وااای خوش به حالت
من اینقدر بچه دوست داشتم سریع به همسرم گفتم بیا بچه دار بشیم اونن گفت باشه
الان که ده ۱۲ سال میگذره بهش میگم خاک تو سرم بدو بدو گفتم بیا بچه دار بشیم
کاش نمیگفتم تو میومدی کلی منتمو میکشیدی و واست کلی ناز میکردم
میخنده میگه خب خودت خواستی سریع نزاشتی به من برسه
یه بار من ده پونزده دونه آلبالو خورده بودم. بچم ۱ ماهش بود.. آبرو برام نذاشته بود، هرکی میومد و بچم به هر دلیلی گریه میکرد میگفت مادرش ناپرهیزی کرده ،بچه دل درد گرفته... ای خدا از رو زمین برت داره زن...
لحن خیلی اثر داره با لحنی حرف بزن که بفهمه متوجه حرفاش هستی وقتی تایید رو از جانب شما بگیر از اون طرف خودش ان شاءالله کوتاه میاد
یجوری صحبت کن که انگارکه مخالف نظرش نیستی
مثلا میگه حساس نباش بگو خداروشکر هستی حواست به منم هست
یجوری زبون بریز حمایتت کنه سربه سر بذاری اعصاب خودتون بهم میریز
مادر عزیز بسپار به خدا،خدا خودش ازت مراقبت میکنه
سعی کن نگرانی هاتو کم کنی،به اتفاقای خوب و مثبت فکر کن و هر نگرانی داری به خدا بگو
من خودم سر یه موضوعی خیلی نگرانی داشتم قرآن باز کردم این آیه رو دیدم که نترس و ناراحت نباش ما نجاتت میدهیم و واقعا کمکم کرد
