خیلی سخته دوری از خانواده ادم اذیت میشه ولی در عوض زندگیت از هم نمیپاشه
یا کلا ذاتش خرابه میخواد تنها گیرت بیاره یا انقدر شما دهن بینی که هربار از خونه بابات برگشتی بهش بدوبیراه گفتی که متوجه شده خانوادت پرت میکنن حالا ببین کدومه دلیلش
طبق تجربت شخصیم راهنماییت میکنم
خانوادتو دور ننداز
از من به تو نصیحت
به خاطر هیچ کس یا هیچ چیزی خانوادتو نزار کنار
خانواده هرطوریم باشی قبولت دارن ولی شوهرتو میبینی میگه یا این یا اون
اگه خانوادت بودن میگفتن ما شوهرتم قبول داریم تو فقط راحت باش
فقط خانوادت مهم باشه برات
اسی همسایه ما هم دقیقا همین بود دختر بخاطر همسر و پسرش یه مدت حدود سه سال با خانواده اش قطع ارتباط کرد اما از اون ور دل سوهرشو بدست اورد الان با مادرش تو یه خیابونن و ارتباط دارن
جدی خودت فکر میکنی کدوم رو باید امتخاب کنی ؟ پدر مادرت یا یه مرد غریبه که اسم شوهر روشه ؟ وقتی تو دو راهی میزاره همینه
آدم بخاطر یه نر مادرشو ول مکنه تازه منظورم نررررره چون مرد نیسس ذاتا اگه بود ک این مسخره و حسود بازیا چیه
منم خیلی حساس بودم به شوهرم
شاید اونم به تو حساسه عزیزم؟؟
ولی میخوام ازش فاصله بگیرم اون بیاد سمتم
حس میکنم شوهرتوهم اخلاقش مثل منه که طرفش خسته شده
منم از دوست داشتن زیاد به شوهرم حتی چشم دیدن
محبت بین خدشو خواهرش ندارم🥺🥺
ولی میخوام بیخال باشم کمک به شوهرت کن بیخیال باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز