ادامه زندگي برام شخت شده خيلي سخت چند روزه دارم به خودكشي فكر ميكنم دوتا بچه دارم يكي پنج ماه و اون يكي دو سال و نيم به خاطر اونا نبود تا الآن خودرو كشته بودم بعضي وقتا به اين فكر ميكنم كه جون هممونو بگيرم ولي دل اين كارو ندارم احساس ميكنم ديگه كم اوردم شوهرم از خودم افسرده تره اونم به همين چيزا فكر ميكنم .ناي نفس كشيدن ديگه ندارم
چه اتفاقی افتاده؟
یه وقت کاری نکنی با اون طفل معصوما به صورت ماهشون نگاه کن
عزیزم منم تاپیک آخرم همین الان بود من درک میکنم حالت بده اما چاره چیه شاید معجزه شد
اینو گفتم فکر نکنی از سر خوشی دارم میگم من الان با چشمای گریون نوشتم
چراعزیزم
احساست اشتباه میکنه.. ان‌شاءالله بحق این ماه عزیز مشکلت حل بشه خوشبخت بشی
چیشده مگه
همچین کاری نکنی خواهر منم از عدالت خدا دلم شکسته و سه فرزند بدون پدر دارم بزرگ می کنم ولی بخاطر آنها هیچ وقت به خودکشی فکر نکردم ولی همیشه مرگ طبیعیم از خدا خواستم
سلام
صبحت بخیر
افکار منفی بریز دور
مشکلت چیه
میتونم کمکت کنم
توخونه قرآن بخون هم مشکلاتت کم میشه هم آرامش میگیری وافکارمنفی ازت دورمیشه
برو دکتر روانپزشک هورمونات به هم ریخته شوهرم ببر با دارو جواب میگیری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز