2777
2789
من یکبار وقتی عقد بودیم ناخواسته باردار شدیم سه ماه به عروسیمون بود، شوهرم میگفت نگهش داریم اما من اصلا نمیتونستم با این قضیه کنار بیام، بیشتر از حرف و حدیث اطرافیان مخصوصا خانواده خودم میترسیدم. و متاسفانه سقط کردم و هنوز که هنوزه عذاب وجدان دارم و ناراحتم ، بار دوم سه سال بعدش بود که ناخواسته باردار شدم ولی این بار نگهش داشتم و الان دخترم دو سال و هشت ماهشه، دومین فرزندم هم ناخواسته بود که الان دو ماهشه، ولی اصلا به سقط فکر نکردم و هبچوقت دیگه این کارو نمیکنم.

خب عزیزم روش جلوگیریتو عوض کن وگرنه یه دوجین بچه گیرت میادا
کتاب انسان خردمند اثر یووال نوح هراری رو به پیشنهاد میکنم بخونید.
یکسال ونیم از ازدواجمون میگذشت تازه اوضاع اروم شده بود باهمسرم هرددرس میخوندیم سنمون کم بودوضعیت مالیمون اندازه خودمون دوتابودخلاصه حسابی قرق زندگی دونفرمون بودیم پنج روز عقب افتاد سابقه نداشت‌ بی بی چک وبله باورمون نمیشد از دادیم وقتی رفتیم جواب از بگیریم انگارایناکه ده سال باردارنشدن الانم ای وی اف کردن انقدر ذوق مرگ شدیم خلاصه که نه ماه بعد پسرم پرید وسط زندگی دونفره ما ورنگ دادبه همه چیز ومنو از درس خوندن واینده پیشرفت جدا کرد ودرعوض حسی بهم دادکه باهیچ چیزقابل تعویض نیس حسی که به تمام محدودیت های دنیامی ارزه خلاصه روزبه روز بزرگ تر وشیرین ترمیشد حالا۱/۷ماهه بود که بازم پنج روز عقب افتاد این دفعه یک بارسابقه داشت بی بی چک واز و دوباره منو شوهرم که بایه بچه شیر خواره دوباره عین اونایی که ده ساله بچه گیرشون نمیاد وچشمای گرد ادمای توی ازمایشگاه ازتعجب که چراایناکه بچه دارن خودشون انقدر ذوق زده ان خلاصه نه ماه بعد پسر دومم پرید توی زندگی سه نفره ماکه هنوزحتی بهش عادت هم نکرده بودیم والان چهارماه ازدومین اتفاق شیرین زندگیمون میگذره ومنو شوهرم حتی یک صدم ثانیه فکر سقط از ذهنمون نگذشته نه بخاطر گناهش نه بخاطر دردسرش ونه بخاطر هیچ چیز دیگه فقط به خاطراینکه وروجکاهدیه خداهستن وثمره عشقمون
بعد از سزارین هم میشه طبیعی زایمان کرد من این تجربه شیرین رو داشتم خاطرمو تو تاپیکم نوشتمhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/1262136/بالاخره-من-بعداز-سزارینم-زایمان-کردم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


من که نمیدونم وتقعا با این همه روشهای پیشگیری شماها چطور نا خواسته باردار شدین اونم وقتی اصصصصلا بچه نمیخواستین !!!!!!!!!!!!!!!!!خدایا شکرتتتتتت
یا امام رضا منتظر نگاه مهربونت هستم ،دستمو بگیر  
مادرشوهرم تووی جوونی ناخواسته باردار شد و بعد سقطش کرد ، بعد از سال ها خدا یکی از بچه هاشو ازش گرفت . اینقدر از مرگ پسر جوونش دلشکسته شد که هر وقت یادش میفته میگه چوب خدا بود. بنظر من بچه یه هدیه از طرف خداست...
یکسال ونیم از ازدواجمون میگذشت تازه اوضاع اروم شده بود باهمسرم هرددرس میخوندیم سنمون کم بودوضعیت مالیمون اندازه خودمون دوتابودخلاصه حسابی قرق زندگی دونفرمون بودیم پنج روز عقب افتاد سابقه نداشت‌ بی بی چک وبله باورمون نمیشد از دادیم وقتی رفتیم جواب از بگیریم انگارایناکه ده سال باردارنشدن الانم ای وی اف کردن انقدر ذوق مرگ شدیم خلاصه که نه ماه بعد پسرم پرید وسط زندگی دونفره ما ورنگ دادبه همه چیز ومنو از درس خوندن واینده پیشرفت جدا کرد ودرعوض حسی بهم دادکه باهیچ چیزقابل تعویض نیس حسی که به تمام محدودیت های دنیامی ارزه خلاصه روزبه روز بزرگ تر وشیرین ترمیشد حالا۱/۷ماهه بود که بازم پنج روز عقب افتاد این دفعه یک بارسابقه داشت بی بی چک واز و دوباره منو شوهرم که بایه بچه شیر خواره دوباره عین اونایی که ده ساله بچه گیرشون نمیاد وچشمای گرد ادمای توی ازمایشگاه ازتعجب که چراایناکه بچه دارن خودشون انقدر ذوق زده ان خلاصه نه ماه بعد پسر دومم پرید توی زندگی سه نفره ماکه هنوزحتی بهش عادت هم نکرده بودیم والان چهارماه ازدومین اتفاق شیرین زندگیمون میگذره ومنو شوهرم حتی یک صدم ثانیه فکر سقط از ذهنمون نگذشته نه بخاطر گناهش نه بخاطر دردسرش ونه بخاطر هیچ چیز دیگه فقط به خاطراینکه وروجکاهدیه خداهستن وثمره عشقمون

خیلی باحالین :)))))
از وقتی مامان شدم میفهمم مامان چه زحمتی کشیده . مامان عاشقتم .
منم پسر دومم رو ناخواسته باردار شدم ، شدیدا به قرص حساسیت دارم ، من ناراحت شدم که بدون برنامه و آزمایشات قبل از بارداری ، باردار شم ولی شوهرم گفت ناشکری نکن بچه هدیه خداست ، الان پسرم ۱سال و ۷ ماهشه و بسیار بسیار شیرین و تو دل برو، خدایا شکرت
من که نمیدونم وتقعا با این همه روشهای پیشگیری شماها چطور نا خواسته باردار شدین اونم وقتی اصصصصلا بچه نمیخواستین !!!!!!!!!!!!!!!!!خدایا شکرتتتتتت

منم همیشه همینو می گفتم ، حتی یبار به یکی از دوستانم کلی خندیدیم با همسرم، طی شش سال زندگی هم اتفاقی نیافتاده بود، اما من خودم به سیکل باروری اعتماد داشتم و فکر می کردم تو دوره ای که احتمال بارداری نیست نیست دیگه😂ولی بود
یکسال ونیم از ازدواجمون میگذشت تازه اوضاع اروم شده بود باهمسرم هرددرس میخوندیم سنمون کم بودوضعیت مالیمون اندازه خودمون دوتابودخلاصه حسابی قرق زندگی دونفرمون بودیم پنج روز عقب افتاد سابقه نداشت‌ بی بی چک وبله باورمون نمیشد از دادیم وقتی رفتیم جواب از بگیریم انگارایناکه ده سال باردارنشدن الانم ای وی اف کردن انقدر ذوق مرگ شدیم خلاصه که نه ماه بعد پسرم پرید وسط زندگی دونفره ما ورنگ دادبه همه چیز ومنو از درس خوندن واینده پیشرفت جدا کرد ودرعوض حسی بهم دادکه باهیچ چیزقابل تعویض نیس حسی که به تمام محدودیت های دنیامی ارزه خلاصه روزبه روز بزرگ تر وشیرین ترمیشد حالا۱/۷ماهه بود که بازم پنج روز عقب افتاد این دفعه یک بارسابقه داشت بی بی چک واز و دوباره منو شوهرم که بایه بچه شیر خواره دوباره عین اونایی که ده ساله بچه گیرشون نمیاد وچشمای گرد ادمای توی ازمایشگاه ازتعجب که چراایناکه بچه دارن خودشون انقدر ذوق زده ان خلاصه نه ماه بعد پسر دومم پرید توی زندگی سه نفره ماکه هنوزحتی بهش عادت هم نکرده بودیم والان چهارماه ازدومین اتفاق شیرین زندگیمون میگذره ومنو شوهرم حتی یک صدم ثانیه فکر سقط از ذهنمون نگذشته نه بخاطر گناهش نه بخاطر دردسرش ونه بخاطر هیچ چیز دیگه فقط به خاطراینکه وروجکاهدیه خداهستن وثمره عشقمون

وقتی بخواد بده میده کاری نداره جلوشو گرفتی یا منتظرشی خدا رومیگم
بعد از سزارین هم میشه طبیعی زایمان کرد من این تجربه شیرین رو داشتم خاطرمو تو تاپیکم نوشتمhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/1262136/بالاخره-من-بعداز-سزارینم-زایمان-کردم
من که نمیدونم وتقعا با این همه روشهای پیشگیری شماها چطور نا خواسته باردار شدین اونم وقتی اصصصصلا بچه نمیخواستین !!!!!!!!!!!!!!!!!خدایا شکرتتتتتت

من ترجیح میدم بچه ناخواستم رو بپذیرم چون حتی نمیتونم فکر کنم یه لحظه درانتظار بچه بشم وخدا نده البته به هرکی تاحالا نداده حکمت داشته وبه وقتش میده اماواقعاسخته
بعد از سزارین هم میشه طبیعی زایمان کرد من این تجربه شیرین رو داشتم خاطرمو تو تاپیکم نوشتمhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/1262136/بالاخره-من-بعداز-سزارینم-زایمان-کردم
من ۵ماه از عروسیم گذشت که برای اولین بار عقب انداختم ! بیبی چک گرفتم صبح که واسه نماز بیدار شدم انجام دادم خط دومش خیلییییی کمرنگ بود اما بلاخره بود دیگه ! من خودم نمیخواستم چون تازه ۲۱سالم بودو وضعیت مالی خوبی نداریم ولی شوهرم عشقه بچه بود و میخواست ،البته ناخواسته شدن بچه سر خنگ بازی خودم بود😂 خلاصه الان ۶هفته ام خداروشکر واسه بچه گلم که هنوز نمیدونم پسره یا دختر! خدا به همه هرچی دوست دارن بده
من و همسرم با عشق ازدواج کردیم با اینکه اطرافیان مخالف بودن بعد از دو سال خدا بهمون یه دختر داد. من بعد از زایمان پریود نشدم تا وقتی که دخترم یک سال و سه ماهش بود شک کردم که باردارم وقتی چک بیبی دادم دیدم بله مثبته همسرم دوباره خوشحال شد اما من ترسیده بودم ولی باز اصلا به فکر سقط نیفتادم خلاصه پسرم به دنیا اومد الان یه دختر چهار ساله و یه پسر دو ساله دارم. باز هم بعد از تولد پسرم پریود نشدم و با وجود اینکه جلوگیری میکردیم باز یک ماه پیش شک کردم که باردارم چک دادم مثبت بود خیلی ناراحت شدم گریه کردم و به شانس بدم فحش میدادم شوهرم از سر کار که اومد بهش گفتم اون هم شوکه شده بود با هم بحث کردیم و تصمیم گرفتیم سقطش کنیم خلاصه عصر رفتم دارو برای سقط گرفتم ولی واقعا ناراحت بودم دلم نمیومد تا شب که شد به شوهرم گفتم من شک دارم واسه سقط. اون هم گفت هر تصمیمی بگیری من باهاتم. بهش گفتم فردا میرم دکتر بعد تصمیم میگیرم وقتی رفتم دکتر و سونو دادم متوجه شدم تو هفته نهم بارداری هستم و ضربان قلبش رو شنیدم و اندامهای کوچیکش رو دیدم و تصمیم گرفتم نگهش دارم الان هم منتظر تولد بچه سوم هستم
من و همسرم با عشق ازدواج کردیم با اینکه اطرافیان مخالف بودن بعد از دو سال خدا بهمون یه دختر داد. من بعد از زایمان پریود نشدم تا وقتی که دخترم یک سال و سه ماهش بود شک کردم که باردارم وقتی چک بیبی دادم دیدم بله مثبته همسرم دوباره خوشحال شد اما من ترسیده بودم ولی باز اصلا به فکر سقط نیفتادم خلاصه پسرم به دنیا اومد الان یه دختر چهار ساله و یه پسر دو ساله دارم. باز هم بعد از تولد پسرم پریود نشدم و با وجود اینکه جلوگیری میکردیم باز یک ماه پیش شک کردم که باردارم چک دادم مثبت بود خیلی ناراحت شدم گریه کردم و به شانس بدم فحش میدادم شوهرم از سر کار که اومد بهش گفتم اون هم شوکه شده بود با هم بحث کردیم و تصمیم گرفتیم سقطش کنیم خلاصه عصر رفتم دارو برای سقط گرفتم ولی واقعا ناراحت بودم دلم نمیومد تا شب که شد به شوهرم گفتم من شک دارم واسه سقط. اون هم گفت هر تصمیمی بگیری من باهاتم. بهش گفتم فردا میرم دکتر بعد تصمیم میگیرم وقتی رفتم دکتر و سونو دادم متوجه شدم تو هفته نهم بارداری هستم و ضربان قلبش رو شنیدم و اندامهای کوچیکش رو دیدم و تصمیم گرفتم نگهش دارم الان هم منتظر تولد بچه سوم هستم

خوش به حالت الینا کاش یه همچین چیزی قسمت منم میشد
یا امام رضا منتظر نگاه مهربونت هستم ،دستمو بگیر  
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز