سلام. راستش نمیخوام ناراحتت کنم ولی واقعیتو ک نمیشه پنهان کرد باید پذیرفت. بلوغ و ملوغ همه حرفه. مگر اینکه خدا خودش یه کاری واسه بچه هامون بکنه. واسه دل ما مادرا بکنه. پسرم یک ماهه ک مدرسه نمیره بس ک تیکش زیاده نمیتونه. دلم کبابه تیک گردنشو میبینم. حتی لیوان چای رو نمیتونه اون لحظه بگیره دستش بخوره. همین الان ک دارم مینویسم اشکام داره میره. واسه سرطان خودم انقدر ناراحت نبودم ک واسه عزیز دلم هستم😭😭😭.
ولی بازم امیدم بخدای بزرگه. میگم من ک دکترا امیدی ب درمانم نداشتن خدا شفایم داد. حتما یه راه حلی واسه بچه های ما هم خدا در نظر گرفته. ناامید نباش عزیزم😔😔😔