2777
2789

 تصمیم گیری برای بارداری اول می تواند دشوار باشد. استرس و نگرانی از وضعیت اقتصادی یا مسائلی مثل سن بالا، نداشتن آمادگی روحی می تواند باعث ایجاد تنش در این تصمیم گیری باشد. شما زمانیکه برای اولین بار تصمیم گرفتید باردار شوید از نظر روحی در چه شرایطی بودید با سایر کاربران به اشتراک بگذارید

از لحاظ روحی آماده بودم و در باب مسایل اقتصادی به ثبات رسیده بودیم همون ماه رفتم بهداشت و باهاشون مشورت کردم اونا هم منو تشویق به بارداری کردن.نه ماه بعد به خاطر شروع دردهای زایمانی و کیسه آبم رفتم بیمارستان ولی متاسفانه دخترم فرشته شد و به آسمان رفت

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


شوهرم خیلی اصرار داشت ولی من نه.هنوز زود بود برام.حدود دو ماه ،شوهرم فکر میکرد اقدام کردیم ولی من زیر پوستی پیشگیری میکردم!!!😁 بعد دو ماه،شوهرم ابراز نگرانی میکرد.همش میگفت نکنه مشکل از منه خبری نیست!دلم به حالش سوخت.بی سر و صدا منم رضایت دادم و باردار شدم.ساعت یازده و نیم شب بی بی چک گذاشتم،مثبت بود.همسرم خوشحال بود و فریاد میزد و مامان اش که طبقه بالای ما بود رو صدا میزد میگفت نی نی داریم.همون لحظه هم به مامان ام زنگ زد.مامان اینا دو هزار کیلومتر از من دور بودن!!!!
شوهرم خیلی اصرار داشت ولی من نه.هنوز زود بود برام.حدود دو ماه ،شوهرم فکر میکرد اقدام کردیم ولی من زیر پوستی پیشگیری میکردم!!!😁 بعد دو ماه،شوهرم ابراز نگرانی میکرد.همش میگفت نکنه مشکل از منه خبری نیست!دلم به حالش سوخت.بی سر و صدا منم رضایت دادم و باردار شدم.ساعت یازده و نیم شب بی بی چک گذاشتم،مثبت بود.همسرم خوشحال بود و فریاد میزد و مامان اش که طبقه بالای ما بود رو صدا میزد میگفت نی نی داریم.همون لحظه هم به مامان ام زنگ زد.مامان اینا دو هزار کیلومتر از من دور بودن!!!!

عزیزم خدانگهدارش باشه
«رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمین
زمانیکه برای بارداری اول اقدام کردیم قبلش رفتم دکتر و تمام آزمایشلت و معاینات لازم رو انجام دادم. خداییش خیلی سخته و استرس دارمو در حال حاضر بارداریم اما خیلی استرس دارم که مبادا مشکلی برام پیش بیاد. هزینه آزمایشها و غربالگری هم که دیگه نگو
شوهرم خیلی اصرار داشت ولی من نه.هنوز زود بود برام.حدود دو ماه ،شوهرم فکر میکرد اقدام کردیم ولی من زیر پوستی پیشگیری میکردم!!!😁 بعد دو ماه،شوهرم ابراز نگرانی میکرد.همش میگفت نکنه مشکل از منه خبری نیست!دلم به حالش سوخت.بی سر و صدا منم رضایت دادم و باردار شدم.ساعت یازده و نیم شب بی بی چک گذاشتم،مثبت بود.همسرم خوشحال بود و فریاد میزد و مامان اش که طبقه بالای ما بود رو صدا میزد میگفت نی نی داریم.همون لحظه هم به مامان ام زنگ زد.مامان اینا دو هزار کیلومتر از من دور بودن!!!!

عزززیزم امیدوارم همیشه تنش سالم باشه
بارداری اولم خدا خواسته بود. همسرم برای کار عسلویه بود و من که تازه کار پر درامدی پیدا کرده بودم از اون دور بودم. وقتی بی بی چک مثبت شد چند بار می رفتم از سطل بر می داشتم و دوباره نگاش می کردم. خیلی ناراحت بودم. زنگ زدم به همسرم و گفتم تقصیر توست. همسرم راضی بود. بارداری سختی داشتم. استرس کار و دوری همسر و مشکلات اقتصادی. ولی خدا رو شکر پسرم سالم به دنیا اومد. ۹ ماهش بود که از شغلم استعفا دادم تا خونه بمونم و نگهش دارم. الان ۱۱ سالشه و به خاطرش خدا رو شکر می کنم. و بهش به خودم می بالم. همه جا باعث افتخار منه. یه داداش کوچولوی دیگه هم داره که ۲ ماهشه و بعد از ۴ سال اقدام خدا بهمون داد. تنبیه خارجی شدیم که دیگه نا شکری نکنیم.😉 پسر دوم کادوی امام حسین بود. پارسال که همسرم از پیاده روی اربعین برگشت اومد توی دلم. همسرم از امام حسین یه پسر دیگه خواسته بود. امسال هم شرکت کرده.
ما اینقدر بی پول بودیم که به بچه فکر نمی کردیم 4 سال گذشت پدر شوهرم به پسرای دیگه ش خیلی می رسید طفلی همسر من هیچی باور تون نمیشه نون برای خوردن نداشتیم چی برسه به فکر بجه باشیم یارانه مون هم میرفت واسه وامی که ور داشته بودیم بارها تصمیم گرفتیم و منصرف شدیم جاری که بچه دارش ده بود همه پشت سرم می گفتن که حسودیش میشه بچه نداره خیلی دلم می شکست تا اینکه مصمم شدیم بجه داشته باشیم همین که دلمون و قرص کردیم درهای رحمت خدا باز شد به رومون اونقدر که اصلا دغدغه پول و ..نداشتیم کار همسرم درست شد الهی که خداوند نصیب همه بکنه قسمت و روزی همه بشه الهی آمین
چیکسا در زبان کرمانجی یعنی شبهای سرد و پر ستاره پس از بارش برف و نام بزرگترین منظومه زیبای کرمانجی از حسن روشان .
همسرم از اول ازدواجمون میخواست بچه دار بشیم.ولی من میترسیدم.بعد از یک سال و نیم یه شب بهم گفت دیگه بسه و بیا بچه دار بشیم و من مثل کوه پشتتم با اینکه مطمن بودم بچه نمیخوام ولی تو صداش و نگاهش چیزی بود که گفتم باشه... دو سه ماهه اول اقدام گاهی پشیمون میشدم و به سرم میزد قرص جلوگیری مصرف کنم ولی ماه چهارم دیگه یه ذره شک هم نداشتم که منم بچه میخوام این ماه ماه پنجم اقدامم و هنوز خبری نیست خودم تنبلی تخمدانم و اضافه وزن دارم
ما از الان تصمیم گرفتیم ک سال دیگه اردیبهشت و خرداد اقدام کنیم حالا دیگه امید بخدا نتیجه را سال دیگه میگم😊
صدا میکنم ” تو ” را! این ” جانی ” که میگویی، جانم را میگیرد! نزن این حرف ها را! دل من جنبه ندارد...
برای حاملگی اولم مشکل داشتم. 10 سال نازایی و با کمک دکتر مهربونم دکتر پریسا مرتضوی باردار شدم. پسرم بزرگ شده دوباره هم قصد بارداری دارم و به دکتر عزیز خودم مراجعه میکنم. بهش ایمان دارم.
ما اردیبهشت 92 بود که تصمیم گرفتیم که برای بچه دار شدن اقدام کنیم.شوهرم قبلش نماز خوند و توی مفاتیح دعاهایی رو خوند .انقدر ذوق داشتیم که دو سه روز بعدش رفتیم آزمایش ولی منفی بود و بد جور خورد تو ذوقمون. و این تو ذوق خوردنه هنوز که هنوزه ادامه داره . سه بار ای وی اف کردم .یار جنین تشکیل نشد .یبار خارج از رحم شد دفعه آخرم که همین ده روز قبل منفی شد . این دفعه آخری بود که اقدام کردم . حتما قسمت نیست ......
خدا جون میشه محکم بغلم کنی تا یه دل سیر تو بغلت گریه کنم.....
منم از اردیبهشت 93 با ذوق تمام با همه ی آزمایشات و نماز و دعاهای مخصوصشو محاسبه قمر در اقرب و....محاسبه کار و درسم جدی اقدام کردیم ...اما بعد از چندماه غصه و هی هر ماه تو ذوق خوردن فهمیدیم که همسر گلم آزواسپرمه و هیچی نداره...چند ماه کارمون مشاوره های ناباروری و اینا بود تا اینکه 2 ماهه با حکیمی آشنا شدیم که ممکنه وسیله خدا برامون باشه،انشالله که خیر باشه و خدا نظری کنه به ما به این وسیله. توکل به خدا منتظریم و امیدی ته همه ی تاریکی های دلمون داره سوسو میزنه.
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  11 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  12 ساعت پیش