2777
2789
بچه ها برام دعا کنید منم به زودی بیامو مثل شما خاطره خواستگارمو بنویسم.بعداز پنج سال دوستی خسته شدیم هم من هم نامزدم😭

ایشالله هرچی صلاحت هست اتفاق بیفته
خدا اون روز رو نیاره … تموم خواسته های دلت رو فقط با یه “بی خیال" جواب بدی!
ماهم عشقولانه بود عروسیمون شب قبل خواستگاری تولدم بود با اجازه پدر مادرم با همسرم رفتیم بیرون شوهرم از چند ماه پیش حسابی برنامه ریزی کرده بود منو برد رستوران برج میلاد و کلی کادوهای رنگارنگ بهم داد از جمله یه سى کارت با شماره روان. فرداش که اومدن خواستگاری ورفتیم تو اتاق حرف بزنیم برام سیم کارت رو تو گوشیم انداخت در حالیکه عطر گلی که دیشبش بهم داده بود فضای اتاقو پر کرده بود و کادو ها رو میزم بود خیلی حس رویایی بود
In God we trust

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


بچه ها برام دعا کنید منم به زودی بیامو مثل شما خاطره خواستگارمو بنویسم.بعداز پنج سال دوستی خسته شدیم هم من هم نامزدم😭

آخیییی عزیزم . انشالله به زودی خوشبختی رو در آغوش بکشی
خدایا بی نهایت شکر🙏🌹دوست خوبم میشه براحاجتم دعا کنی و یه صلوات مهمونم کنی؟ممنون🥰😘
دفعه اول فقط مادرشوهرم اومد زود اومد منم تازه از حموم دراومده بودم خیلی ازش بدم اومد ک چرا اینقد زود اومده حرصی شدم ک ابروم رفت اونا تو حال نشسته بودن من تو اتاق سشوار زده بودم مو خشک می کردم خلاصه ک دفعه اول اماده نبودیم خیلی ضایع شد.

خخخخخخخخ. میم
خدایا بی نهایت شکر🙏🌹دوست خوبم میشه براحاجتم دعا کنی و یه صلوات مهمونم کنی؟ممنون🥰😘
من با کلی استرس و فشار عصبی اماده شدم همش نگران بودم هم من هم همسرم ولی در کمال ناباوری بدون هیچ بحثی همه چیز حل شد و صحبتا تموم شدمنم شدم عروس عشقم
دوستای عزیزم میشه برای حل مشکلم هرجور ک دلتون میخواد دعا کنید؟منم دعاتون میکنم ب هرچی که میخواید برسید😍
روزی که اومدن خواستگاری من مادرشوهر فک کرده بود خواهر بزرگم که ده سال ازم بزرگتره رو شوهرم پسندیده اخماش تو هم بود سرخ شده بود منو که دید فهمید اشتباه کرده چشاش برق زد😁😁😁
باردار نیستم.. تیکر تولد یکسالگی دخترم عشقم نفسم عمرم 
دفعه اول فقط مادرشوهرم اومد زود اومد منم تازه از حموم دراومده بودم خیلی ازش بدم اومد ک چرا اینقد زود اومده حرصی شدم ک ابروم رفت اونا تو حال نشسته بودن من تو اتاق سشوار زده بودم مو خشک می کردم خلاصه ک دفعه اول اماده نبودیم خیلی ضایع شد.

تقریبا مثل جریان ما مادرشوهرم به مامانم گفته بود ساعت 8.ولی 6 اومدن.من تو حموم بودم که مامانم گفت اومدن خخخخ راستی بابام هم همیشه دقیقه نود خرید میکنه هنوز نرفته بود میوه بخره فقط خربزه داشتیم خخخ ولی من نذاشتم بفهمن سریع حاضر شدم با موهای خیس.الان با مامان و بابام میخندیم به اون روز چون خیلی استرس کشیدیم.ولی همش خاطره شد.
حجاب یعنی خیابان ادامه اتاق خواب نیست!!!بلکه جای کار و تلاش و ترقی جامعه است
اون شبی که اومدن خواستگاریم چقد شب خوبی بود هنوز طعم استرس شیرینی رو که داشت تو ذهنم احساس میکنم همه ی خانواده ی همسرم اومده بودن هال خونه ی بابام پر پر شده بود ممدی آخی مدام قرمز میشد من اونقد استرس داشتم ممدی گل رو بهم داد حواسم نبود ازش بگیرم خودش گفت خوب گل و بگیر با وجود استرس اصلا احساس غریبی باهاشون نداشتم الانم شکر خدا بعد گدشت 3 سال همه با هم گرم و صمیمی هستیم و همه شونو دوست دارم خصوصا مادر شوهرمو که اینقد زن نجیب و ارومیه
خواستگاری من چندین جلسه طول کشید جلسه اول خودشومامانش اومدن 20 دیقه هم بیشتر نشستن اما جلسات بعدی بیشتر از 2 ساعت طول میکشید دو بارم قبل عقد رفتیم بیرون یه بار کافیشاپو بعدش پارک قدم زدیم یه بارم رفتیم رستوران خیلی با حال بود وقتی هم خواست برسونتم از قبل گل سفارش داده بود رفتیم دم گل فروشی گرفتو داد بهم یه دسته گل خیلی بزرگو قشنگ خیلی روزای خوبی بود یادش بخیر دلم واسه اون روزا تنگ شده بعد عروسی عشقولانه هامون کم شد بهتره بگم دیگه عشقولانه ای نداشتیم
من کلا قصد ازدواج نداشتم، سی و پنح سالم بود باشگاه میرفتم شوهرم منو که دید ول نکرد برعکس خواستگارای قبلی خیلی اصرار کرد ۹ سال از من کوچیکتر بود و من میگفتم نه تا اینکه به روز گفت تنها آرزوی من اینه تو زنم بشی منم گفتم حالا که آرروی تو ابنه باشه خونواده ی من سخت مخالف بودن شوهرم خیلی توهین ها شنید اما پافشاری کرد الان بعد ازدواج اینقدر شوهر من خوب و مهربونه که تموم خونواده ی من بخاطر رفتارشون ازش عذرخواهی کردن خدا شوهری مثل رضای من نصیب تموم دخترهای خوب ایرونی کنه
این نیز بگذرد
من کلا قصد ازدواج نداشتم، سی و پنح سالم بود باشگاه میرفتم شوهرم منو که دید ول نکرد برعکس خواستگارای قبلی خیلی اصرار کرد ۹ سال از من کوچیکتر بود و من میگفتم نه تا اینکه به روز گفت تنها آرزوی من اینه تو زنم بشی منم گفتم حالا که آرروی تو ابنه باشه خونواده ی من سخت مخالف بودن شوهرم خیلی توهین ها شنید اما پافشاری کرد الان بعد ازدواج اینقدر شوهر من خوب و مهربونه که تموم خونواده ی من بخاطر رفتارشون ازش عذرخواهی کردن خدا شوهری مثل رضای من نصیب تموم دخترهای خوب ایرونی کنه

شبنم جان ایشالا که همیشه درکنار هم خوشبخت بشید شوهر منم مث شما دوسال تمام اومد و رفت و همه چی شنید ولی حالا خداروشکر بس که خوبه همه دوسش دارن خدا به همه دخترای خوب شوهرای خوبی مث رضای من و رضای شما بده.
آقاجون به خاطر بچه ها ظهور کن
من کلا قصد ازدواج نداشتم، سی و پنح سالم بود باشگاه میرفتم شوهرم منو که دید ول نکرد برعکس خواستگارای قبلی خیلی اصرار کرد ۹ سال از من کوچیکتر بود و من میگفتم نه تا اینکه به روز گفت تنها آرزوی من اینه تو زنم بشی منم گفتم حالا که آرروی تو ابنه باشه خونواده ی من سخت مخالف بودن شوهرم خیلی توهین ها شنید اما پافشاری کرد الان بعد ازدواج اینقدر شوهر من خوب و مهربونه که تموم خونواده ی من بخاطر رفتارشون ازش عذرخواهی کردن خدا شوهری مثل رضای من نصیب تموم دخترهای خوب ایرونی کنه

چ جالب منم یکی از این رضا ها دارم :)خدا حفظش کنه
دوستای عزیزم میشه برای حل مشکلم هرجور ک دلتون میخواد دعا کنید؟منم دعاتون میکنم ب هرچی که میخواید برسید😍
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز