2777
2789
عنوان

عمو سعید بهم گفت بیا رو پام بشین...

| مشاهده متن کامل بحث + 6618 بازدید | 103 پست
به این فکر کن که مادرت کار خوبی کرده‌و خداروشکر آسیب بدنی بدی ندیدی. پس خودتو آروم کن که تمام شده هم ...

اینو گفتم چون منم کلاس اول یه همچین تجربه ای دیدم اما برام مهم نیست خداروشکر بدتر نبود و ناشد

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم یاد نگرفته بودم اندام خصوصی رو کسی نباید دس بزنه 

یه پسره تو فامیل لمسم کرد

ولی بلد نبودم بگم دست نزن یا جئع و داد کنم فقط با ترس و بی جرکت موندم زیر دستش

بعد ک ب مامانم گفتم نامانم به همه جمع گفت دخترم اینو میگه

همه دعوا کردن باهاش تازه فهمیدم یه مشکل بزرگه

۶ سالم بود

تا سالهاااا کابوس پسر و ترس از مذکر داشتم

💓هی تویی ک داری اینو میخونی من از ته دلم دوسِت دارم و خوشحالم ک باهات تو یه زمان زندگی میکنم... فکرشو بکن ممکنه منو تو یه جای این دنیا جای پای همدیگه قدم برداشته باشیم.یا اتفاقی همو دیده باشیم.ب لباس هم یا صورت هم خیره شده باشیم .شاید والدینمون دوست بودن یا بچه هامون دوست بشن...میبینی چقد حس خوبیه اینکه کنار هم زندگی میکنیم؟ ما باهم جمعیت دنیا رو تشکیل دادیم.من عاشق زندگی و دنیا هستم... و همچنین عاشق تویی ک اینو میخونی...💜 لبخند از ته دلت آرزوی قلبیِ منه.💜..مراقب خوبیای دنیا باشیم باهم🥰
کاش مامانت جلوت اون واکنش و نشون نمی‌داد و میرفت از مهدشکایت میکرد

مامانم رفت مهد شکایت کرد ولی اونا عمو سعیدو نگه داشتن .

یادمه مامانم برا بابام تعریف میکرد این جریانو ک گویا عمو سعیدو پرت نکردن بیرون یا توبیخ نکردن 

منم دقیقااااا یادمه خیلی خیلی بچه بودم یع تاپ شورتک زرد تنم بود یادمه باداداشم رفتیم تخم مرغ بخریم دوتا کفتار کثافت اونجابودن یکیش شرتمو کشید پایین همش بهم دست میکشید.۴سالم بود همش.۲۵سالع ک یادمه اون اتفاق زندگیمو بشدت تحت تاثیر قرار داد 

کاش تاپیک نمیزدی عزیزم این اتیشای زیر خاکستر کاش همینجوری باقی بمونن یهو سرشونو بازنکن ک اتیش همه جارو بگیره .الان یاد منوامثال من انداختی این اتفاقایی ک عین ایدز تااخرعمر همراته

من کلاس اول که بودم نماینده کلاس بودم میرفتم سرمیزتکلیف دوستاموببینم معلم میومدازپشت خودشومیچسبوندبه ...

معلمت مگه زن نبود ؟

خدایا خداییتو شکر 🤍                                          اگر نیاز به صحبت ، درددل و ...داشتید تگم کنید تاپیکتون ، بهتون گوش میدم                                 الهی چشم همه منتظرا رو به دیدن فرزند روشن کن             میشه به نیتم ذکر « یا فتاح » بگی ؟  هرچقد که دوس داشتی حتی یکی/باردارای عزیز من اعتقاد دارم شما به خاطر تودلی های معصومتون دعاتون میگیره ، میشه برام دعا کنید ...                                          اگر دوست داشتید این صفحات رو در روبیکا دنبال کنید                     https://rubika.ir/gord___afarid      https://rubika.ir/reyha_aneh  ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده ...                                                   با شرف باشید و با شرف بمیرید
تازه این خاطره مال خیلی وقت پیشه  الان خیلی جامعه فاسد تر شده  خدا ب بچه ها رحم کنه  ...

واقعا خدا خودش ب خیر بگذرونه 

اسی من مجردم 

تو تا حالا این حسو داشتی ؟؟

گاهی اینجوری میشم وقتی مردا رو میبینم 

سخته برام

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  12 ساعت پیش
توسط   ابروکمونی۳  |  4 ساعت پیش