سلام پریروز با پدرشوهرم دعوام شد اخر سر بهم گفت خونه تو نه. خونه سعید. مثلاسعید اسم شوهرم. چون انگشت اشارشو اورد تا تو چشمم و جدیو با خشم این حرف زد برام سنگین بود از اون روز تا حالا اروم نشدم یکسر با شوهرم دعوام شد. حالاهم خانواده خودم اوندن وساطت ولی ره من میگن کوتاه بیا... الان دوباره رفتم خونه پدرشوهرم داد بیداد کردم اومدم هنوز آروم نشدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.