رفتم بعد از ظهر کیف بخرم از ی کیف ابی روشن خوشگل خوشم اومد خریدم ی کیفم مشکی همون مدل برا خواهرم برداشتم
باهمون کیف ی مهمونی کوتاه رفتم و کلی قند تو دلم اب شد
ازش حسابی خوشم اومده بود
شب برا شام رفتم خونه بابام کیفو دادم ب خواهرم
اولش ذوق کرد
بعد خودشو لوس کرد ک چرا کیف تو زنجیر داره برامن نداره و فلان
نامادریم ب خواهرک گفت حس میکنم ابی بت بیشتر میاد
و من ابیه رو دادم ب خواهرم و مشکیه رو برداشتاز سر شب دلم بهونه کیف ابیه رو. میگیره و من سرزنشش میکنم خب مگه چیه
مگه بچه ای
عید ابی بخر
حالا مگه چی شده
اصن ب سن تو مشکی بیشتر میاداما دله دیگه