من دانش اموز درس خونی بودم همیشه معدلم ۱۹.به بالا بود
سرم تولاک خودم بود
تا اینکه با پسر یکی ازفامیلامون اشنا شدم باهاش دوست شدم البته ب صرار من نمیدونم چرا جوگیرشدم وخیلی خودمو کوچیک کردم مث پسرندیدها واقعا نمیدونم شاید دلیلش این بود ک حس میکردم کسی دوسم نداره یاحتما باید باپسر ی حرف بزنم و.. نمیدونم ریشش ازکجابود
باپیام باهاش در ارتباط بودم گاهی وقتا هم میرفتم خونشون ب بهانه درس تا اینکه حس کردم دوسش دارم اونم گفت دوسم داره البته اوایل خیلی دوری میکرد.. بنابه دلایلی
رابطمون روز ب روز عمیق تر میشد منم مث کنه بهش چسپیده بودم تا اینکه افت تحصیلی کردم کنکورم خراب کردم دوبار کنکور دادم نتیجه اش خوب نبود رابطم بااین زیاد روی کردم و مرزها عبور کردم همش باهم دعوامون میشد یکی دو روز بعد من منت میکشیدم اشتی میکردیم تا اینکه من بهم زدم باهاش اونم راحت قبول کرد یکی دوماه بعد پیام داد گفت فرصت بده قبول نکردم و بلاک کردیم همو
خیلی روم تاثیر بد گذاشت درواقع الان فهمیدم حسم عشق نبود سراب عشق بود الان ۱۰ ماهه ک ازش خبری ندارم و ندیدمش و برام مهم نیس ولی افت تحصیلیمو نمیتونم جبران کنم توعذابم بخاطریه گناه
دوستان هم سن و سال خودم میخوام بهتون بگم درگیر روبط با پسرا نشین خصوصا تو این برهه سنی و حساس ترین و سرنوشت ترین زمان اونم کنکور
سه ماه مونده ب کنکور دعا کنین قبول شم منم توبه کردم نرم سمت این روبط چندش اور خدا بعضی از رزقارو از آدم میگیرع مث درس خوندن.