مامانم میگه باید شیرینی بگیری بری خونه خواهرت تا شب ساعت ۳گریه کردم

اگه مادرتون درک میکنه اینارو بهش بگو اگه نه یه گوشت در باشه یکی دروازه گوش نده دیدی میخواد حرف پیش بکشه بگو ای مامان غذا سر رفت وای فلان شد وای دستشوییم گرفت قطع کن تلفنو.والا من حرصم گرفت حامله است که حامله است بگو به من چه کدوم روزهای خوب وبدم پشتم بوده الان من باشم

اگه دوتا خواهر یار و غمخوار هم نباشن پس کی باید باشه

رفتار خواهرت اصلا خوب نیست باید یه بزرگتر مثل مامانت باهاش حرف بزنه

ازدواج شما ربطی به دامادتون نداره که مخالف بوده و کاملا حق با شماس

😂😂😂😂😂😂

میگفتی دیگه ببخشید یهو لیز خورد و رفت تو 😅

یه بار مامانت ناراحت باشه بهتر از اینه که تو همیشه سرت پایین باشه و اونا درشت بارت کنن

منم با داییم تو یه شهر هستیم هروقت میرفتیم خونشون هرچی دلشون میخواست بارمون میکردن منم اتفاقا بخاطر همین حرفای مادرم هی هردفعه هیچی نمیگفتم و اعصاب خودم بدتر بهم می‌ریخت بعد دوسال یه بار که باز داشت چرت و پرت میگفت انقدر عصبی شدم خودمو نتونستم کنترل کنم جوابشو دادم الان دیگه حداقل اعصابم ارومه

بگو طوری نیس...

وضع مالیتون از اونا پایینتره؟ معمولا مامانا حرمت اونایی رو نگه میدارن و خیلی عزیزترن که پولدارترن 😂😂😂

از ناراحتی تو خبر داره؟ وقتی خواهرت اونطور برخورد می‌کرد هم ناراحت میشد؟ 

شما رو نمیدونم ولی من بودم عمرا نمیرفتم اگه مامانمم ناراحت میشد اصلا برام مهم نبود وقتی بچش دنیا اومد برو مثل خودش با اخم و تخم بشین و هیجی نخور و زود پاشو بیا

سعی کن چندوقتی نری خونه مامانت یا یه مدت ارتباطی کم کن مامانت این موضوع که از یادش رفت بعد برو

دقییییییییییییقا 

ولش کن اصلا هم نرو 

من باشم صد سال سیاه نمیرم

من عمرا نمیرفتم خاله هام انقدر اذیتمون کردن از وقتی مامانم رو مجبور کردم مثل خودشون کم بره وبیاد دیگه اعصابش راحت شده فشار خون گرفته بود ازدستشون به مامانت بگو من تبریکم رو گفتم شمام فقط یه بچه نداری که به ناراحتی اون اهمیت میدی فقط دخترت منو بی عزت کرده منم مثل خودش دیگه هم لطفا بهم فشار نیارید

نرو، یه وقت بچه اش دوباره چیزی میشه میندازه گردن تو! به مامانتم بگو مریض شدی میترسی ابجیت بگیره

مامانت چقدر مقتدره و روت نفوذ داره!