نمیدونم ار کجا اومده بود من طبقه بالای پدرشوهرمم اصلا باهاشون زیاد خوب تا نکردم خونشون نمیرم البته بگم حریم هارو حفظ کردم
من به شدت از گربه میترسم اومده بود راه پله پدرشوهرم به زور انداختتش بیرون گربه دست پدرشوهرمو چنگ زده با دندوناش کشیده رو پاهای پدرشوهرم
الان بعد چند ساعت شنیدم که پدرشوهرم به مادرشوهرم میگف از چیزی نترسیدم که گفتم سمیرا میترسه یه وخت نگران اون بودم🫠🫠🫠🫠چقدر من پشت سرشون بد گفتم الکی الکی