اولا اینو بگم که این اکانت بر دختر داییمع که منم هرازگاهی تاپیک میزنم پس سوتفاهم نشه😘
نامزد من خیلی پسر احساسی و مهربونی هستش به شدت دلنازکه
یکی از اقوام نزدیکشون فوت شده بود و حال نامزد من به شدت بد بود کلی خودشو کتک میزد گریه میکرد جیغ میزد از حال میرفت!!!
من تو اون روز از شدت ناراحتی بر نامزدم قلبم داشت میترکید مدام کنارش بودم بخاطر حالش گریه میکردم بغلش میکردم باهاش حرف میزدم یه لحظه هم از کنارش تکون نمیخوردم و پا به پاش عذاداری میکردم به قدری حالم بد بود همه میومدن به نامزدم میگفتن به خاطر این دختر بیچاره که اینطوری نگرانتع و داره میمیرع یکم کوتاه بیا به خودت بیا...
و من هرکاری میکردم اروم نمیشد😔
یه زنداداش داره نامزدم که خیلی باهم صمیمین دوران دوستی هم میدونستم مثل خاهر دوسش داشت و رابطشون یه رابطه خاهر و برادرانه عمیقی بود
اومد پیش نامزدم و بهش گف دیونه چرا خودتو کتک میزنی مگه چیزی درست میشه همه ناراحتن ببین!!!
بعد نامزدم محکم بغلش کرد و گریه کرد بعد اروم شد و دستای جاریمو گرف تو دستش و اونم تمام اون روز رو کنار نامزدم موند و حالش خیلی بهتر شد
تمام این مدت از اینکع من براش هیچ ارامشی نداشتم و نمیتونستم ارومش کنم تمام این مدت که از شدت ناراحتی اون معده درد وحشتناک گرفته بودم و اسید معدم گلوم رو میسوزوند از اینکه با هر قطره اشکش من مرده بودم و زنده شده بودم از اینکع دستاشو میگرفتم سمت خودم تا منو به جای خودش بزنه کمرم شکست و فهمیدم من نمیتونم ارومش کنم و یه ادم غریبه بیشتر از من تونست ارومش کنه غرورم و احساساتم همزمان باهم شکست و تمام اون روز رو از دور فقط نگاهش کردم و اون کنار زنداداشش اروم میشد.