تو رو خدا بیاین قصاوت کنین مشکل من بودم یا شوهرمممم
ما با خانواده شوهر تو یه ساختمونیم خواهرشوهر روبرومون
خواهرشوهرم یه پسری داره 3 ساال از دخترم کوچکتر اط وقتی کوجک بود تا تونست این بچه رو گاز کرفته روش اب دهن میریزه با شمشیز اسباب بازی بش حمله میکنه کلاس اوله
امروز میخواستیم بریم شهرموو ن ز پیش پدر و مادر من،،، خلاصه دخترم قبل رفتم رفت خونه مادر شوهر اونم بود و هی فحش میداد چون ما میخواستیم بریم ناراحت بود
شوهرم گفت چرا بچه رفت پیششون ک اون پسره ببینش و فحش بده و اذیت کنه
خلاصه دوساعت راه رو داد شدیددددددد میزد وحشتناک وحشتناک
ک وطیفه توهه بگی وقتی فلانی هست نره پیششون
بجه ها شوهرن اینقد داد زد به لحطه ماشین و نگه داشت منم پیاده شدم دو جاده بین دو شهر