عکسای خاطره انگیز یا خاطرات اون دوران رو با هم مرور کنیم
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
اهالی یک دهکده🏡 تصمیم گرفتند تا برای نزول باران☁💧 دعا کنند.درروز موعود همه مردم برای مراسم دعا در مجلس جمع شدند و تنها یک دختر بچه 👩با خودش چتر ☔آورده بود و این یعنی ایمان.!💚(این کاربری دست دونفره من و خواهرم شادی ).
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هرشب پاییز یا مامیرفتیم شب نشینی یا مهمون میومد خونمون حیف دیگه هیچ وقت گذشته های خوبمون تکرار نمیشن ...
دقیقا
حتی با همسایه ها هم رفت و امد داشتیم
الان همه از هم گریزونن
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
اصلا با دیدن این عکسا ناخوداگاه هم لبخند رو لب ادم میاد هم یه بغضی میخواد آدمو خفه کنه😔
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
همین چراغ علاالدین همه رو دور خودش جمع میکرد تو شبای سرد زمستون
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
مادربزرگا وپدربزرگا نعمتن هرکی داره قدرشو بدونه ما میرفتیم خونه ی مادربزرگم تلفنو برمیداشت به همه ی داییهامو وخاله ام زنگ میزد پاشین بیایین شام فلانی اینجاست شب که میشد یه سفره مینداختیم از این ور اتاق تا اونور اتاق از وقتی که فوت کرد دیگه سفره ی انداخته نشد دیگه سال به سالم همدیگه رو نمی بینیم
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
مادربزرگا وپدربزرگا نعمتن هرکی داره قدرشو بدونه ما میرفتیم خونه ی مادربزرگم تلفنو برمیداشت به همه ی ...
😔
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...