اونروز داشتم فکر میکردم چطور میشه ینفر و با وجود تموم تاریکی های وجودش دوست داشته باشی
اول به شوهرم فکر کردم دیدم نه نمیتونم تاریکی وجودشو دوس داشته باشم بعدم به مامانم که تموم دنیامه دیدم نه حتی اونم نمیتونم تاریکی های وجودشو دوس داشته باشم
بعد به بچم فکر کردم و دیدم تنها کسی که همه جوره بتونم دوسش داشته باشم پسرمه با تموم بدیاش
اون بچه تو اولین عشقش هستی جوری تربیتش کن که مثل داداشات نباشه
بچه هر چقدر شر باشه واسه مادرش حامی و پشتیبانه
تو داری پشتیبانتو بدنیا میاری گناهه که دوسش نداشته باشی