چجوری با دوتا بچه با برنامه زندگی میکنید

حق داری منم همینجوریم نمیدونم هم چیکار کنم 

منم با یه پسر کلاس اولی و دختر ۱۸ ماهه نمیدونم چطور روزم شب میشه از بس وقتی برای خودم ندارم 

همیشه خونم ترکیده و همیشه من درحال کار کردنم

اگه لحظه ای از کار دست بکشم خونم منفجر میشه

بنام خدا

پسر ۴ساله و دختر ۲ماهه دارم

هر روز صبح پامیشم میرم خونه بابام

وگرنه نه شام داریم ن ناهار

معذرت میخوام اما من جنگلی دارم ژندگی میکنم😂اصن نمیفهمم روز‌و‌ شبم کی‌هس.چجوری داره میگذره خدا میدونه

منم پسرم شیش سالشه اون یکی چهار 

بخاطر بیخوابی شب صبح ها بی انرژی ام و از اینکه کار مهمی ندارم ناراحتم تازه شیر خشکی هم شده تو این هیریبیری نابود شدم نابود

گناه دارن اونام هفته ای یکی دو بار برو 

پسر ۱۰ ساله دارم یه نینی ۹ ماهه کلا تو هفته ۳ بار غذای بیرون میخریم خونه هم که بمبه همه وسایلا تزیینی ها که عاشقانه دوستشون دارم بخاطر نی نی جمع کردیم خودم خیلی بی حال 

به پسرت یاد بده از تو خونه وسیله هاشو جمع کنه اولش وعده بازی بهش بده تا همکاری رو یاد بگیره مثلاً سالن همیشه جمع باشه بازی و ناهار خودتو بچه تو اتاق باشه به همسرتم بگی بیتونی همراهی کنه خوبه مثلاً به همسرت بگو فقط بگه بیا جم کنیم مامانی خسته شده پسرت یاد میگیره

واسه مدرسه رفتنش و نظم و انضباط راحتتر میشه براتون

مثلاً یکاری که میکنم وقتی خونه رو جارو میزنم تا یه روز دو روز خودم بیشتر مواظبم به بچه هم اشاره میزنم یا گاهی اوقات جدی میگم...یاد گرفتن تا حدی

حالا شما نوزاد هم داری اگر بتونی پسرتون آموزش بدی واسه کارای کوچیک و ریز بنظرم یکم راحتتر میشه اوضاعت مثلاً سفره پاک کنه بگو مچ دستت قوی میشه چهارپایه بذار آشپز خونه حداقل لیوان خودش رو خودش بشوره یه وقتایی یه بشقابم بشوره خوبه ولی خستش نکن تشویقش کن بعد بگو خسته نباشی بیا استراحت کن یاد میگیره برای خودتم همینجوری رفتار میکنه 

من خودم نمیرم ک بابام صبح خودش میاد دنبالم🤣ساعت ۷صبح مامان بابام زنگ میزنن امادشو اومدیم

دنبالت🤣🤣🤣

[QUOTE=316694807]من خودم نمیرم ک بابام صبح خودش میاد دنبالم🤣ساعت ۷صبح مامان بابام زنگ میزنن امادشو اومدیم دنبالت🤣 ...[/QUOTE

اخی خداحفظشون کنه 

پدر مادر منم خیلی هوامو دارن مامانم همش مبگه بیا من هفته دو بار میرم ولی

ما خانواده کم جمعیتی هستیم

میریم اونجا اگر بمونیم مامانم هورا میکشه میگه دوست دارم بمونید🤣

من باشوهرم نمیرم خودشون میان دنبالمون

بچهای منم تنها نوه هستن 

امروز عصری خواستم بیام خونه بابام گفت بری دیگه باهات حرف نمیزنم