من و مادر شوهرم هر دو مریض شدیم ،مادرشو برد دکتر ( با اینکه شوهر پولدار و ماشالله سرحال داره).وقتی برگشت گفت انقدر نگران بودم برای مامانم،منم گفتم برای منم نگران شو دیگه،گه همچین جوابی داد،خیلی دلم گرفته از دستش ،به معنای واقعی دلم شکست،شما بگید من چیکار کنم،بهش میگم باهم بریم خونه مامانت همش تنها میره،کاری کرده ک هر کی هر چی دلش میخواد بهم بگه،برعکس دایی و داداشم انقدر زن دوستن آدم کیف میکنه،همیشه مامانم بهشون میگه خانوماتون براتون میمونه ما رفتنی هستیم،قدر خانوماتونو بدونین
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
خیلی. روزی هزاربار خداروشکر میکنم از شرشون راحت شدم. و چشمم بهشون نمیفته. قبل جدایی خیلی بهم فحاشی کرد مادرش. منم زنگ زدم مادرم ک فلانی بهم تهمت ناموسی زده تو کوچه جلوشو گرفته بود تا میخوردکتکش زده بود. جمع کرد اثاثشو رفتن شهر دیگه. چندساله چشمم بهشون نیفتاده الحمدلله
چون شما مدرتون سطح بالاتری در قلبتون داره دلیل نمیشه. مادر خود من خیلی مهربون و زحمت کش هستن اما من همسرم رو به مراتب بیشتر دوست دارم. حتی بیشتر از بچم. انتخابم حتی درشرایط مرگ و زندگی همسرمه
زیر گروه بنفش💜... وزن ۷۶ و ۲۰۰ وزن هدف ۶۵ ... هدف اول ۷۳
اگه زندگیتو دوس داری فعلا حرفش رو نادیده بگیر و تو هم به مادرت بیستر محبت کن و اگه فرصتی پیش اومد بهش بفهمون که خیلی مادرتو دوس داری،و اونو توی قلبت در یه جایگاهی قراربده که از این حرفش دیگه اذیت نشی،تو هم با خودت بگو که یه اسمه فقط تو شناسنامه م ،اینجوری آرومتر میشی.
من بهش میگم چقدر کار خوبی کردی مامانتو بردی دکتر ،کاش این چند روز بیشتر بهش رسیدگی کنی که زود بهتر بشه و.... باور کن زود از حس لجبازی وعقده بازی درمیاد چون نتونسته اعصابتو بهم بریزه